یادداشتی از فرزین پور محبی با موضوع آشنایی با نگارش طنز در ادبیات نمایشی :
ده نفر که شاهد وقوع اتفاق خاصی بودهاند، آنرا بازگو میکنند.
اما هر کس با توجه به جهانبینی، حساسیتها و اهمیت هایی که برای خود قایل است بخشی از این حادثه را پررنگ و کمرنگ کرده و یا ترتیب وقایع آن را به سلیقه خود تغییر داده و حتی حذف و اضافه میکند.
در نهایت، ده روایت مختلف از یک اتفاق واحد شکل میگیرد.
معمولاً به روایتی که مخاطب را – بدون کشیدن خمیازهای- مایل به پیگیری وقایع آن نماید، روایت دراماتیک میگویند.
هر گاه هم مخاطب، ضمن پیگیری وقایع، یک دل سیر نیز به آنها بخندد، بدون شک طنز دراماتیک خلق شده است؛ البته این روایتهای دراماتیک بالاخص در زمینه طنز، بی حساب و کتاب نیستند و برای خودشان آداب و اصولی دارند
. بدین ترتیب و با در نظر گرفتن همین چند سطر، میتوان اذعان داشت هر رویدادی با توجه به نوع نگاه و زاویه ی ورود راوی به آن رویداد، قابلیت تبدیل به یک اثر طنز را دارد و آنچنان هم که تصور میشود ماهیت و محتوای یک رویداد در شکل گیری اثر طنز تأثیری نداشته و اگر هم داشته، بیشتر در حد شیرین کردن وقایع و القای بهتر برخی از مفاهیم و پیامها خواهد بود.
نتیجه آنکه اگر طنزنویس بخواهد، از هر رویدادی میتواند طنزی بیرون بکشد.
البته به شرط آنکه راه و روشش را بلد باشد. اما طرح دراماتیک چیست؟
طرح دراماتیک
طرح آرایشی است که نویسنده به رویدادهای نمایشنامه میدهد تا به نتیجه ی دلخواه برسد.
در اینجا، طرح دراماتیک طرحی درنظر گرفته شده که بر اساس تعاریف ارسطو از درام شکل گرفته باشد.
طرح دراماتیک غالباً شامل داستان و ساختاری مشخص است که در نمایشهای طنز، شیرین کاریهای کلامی و غیر کلامی نیز به آنها اضافه میشود.
داستان
ارسطو، داستان را با عنوان «افسانه مضمون»، مهمترین عنصر از شش عنصر تراژدی قلمداد مینماید:
«داستان اساس و روح تراژدی است و خلقیات در مقام دوم قرار دارد.»
در تعریف، داستان را ترتیب رویدادها نامیده و در اصل، تداوم زمانی و علت و معلولی موتیف را بیان مینماید.
داستان روایتی است کامل و تمام. در داستان وقایع اولیه گسترش مییابند و به کاراکترهای مورد نیاز هویت بخشیده میشود.
رویدادهای داستان تا رسیدن به هدف مورد نظر، مرحله به مرحله و پشت سر هم، البته با تأکید بر روابط علت و معلولی قرار میگیرند.
در یک داستان مشخص میشود که: ۱٫ شخصیت محوری کیست؟ ۲٫ نیاز وی چیست؟ ۳٫ کاراکتر چه تصمیمی برای برطرف کردن نیازش دارد و یا اینکه چه راهی را میخواهد برود و در این راه چه موانعی موجود است؟
بررسی داستان طنز
آرتور پلارد برای روایت طنز سه روش را ممکن میشمارد:
– از طریق آنچه شخصی انجام میدهد و میگوید (یا نمیتواند انجام دهد).
– از طریق آنچه دیگران دربارهاش میگویند و انجام میدهد.
– از طریق آنچه او دربارهی خود میگوید.
روایت داستان طنز در ادبیات نمایشی نیز معمولاً با عمل شخصیت کمدی و روایت خود شخص و یا شخص دیگری (و یا خود نویسنده) در طول داستان، توأم است.
نحوهی این روایت هم واجد ویژگی هایی است که در سطرهای آتی به آنها اشاره خواهد شد.
آغاز، میانه و پایان در داستان
داستانهای طنز در مرز میان واقعیت و خیال غوطهور هستند.
معمولاً خواننده قبل از مواجه شدن با یک اثر طنز، خود را آماده ی هر اتفاقی غیرممکن و عجیب در طول داستان مینماید.
در قسمت آغازین داستان طنز مقداری اطلاعات ارائه میشود.
همچنین در این قسمت است که میبایست انتظاراتی برای دنبال کردن اثر در مخاطب ایجاد کرد در اکثر داستانهای طنز معمولاً اطلاعات به شکل شفافتر و با سرعت بیشتری از داستانهای جدی بیان میشود.
شخصیت محوری داستان و نیاز وی نیز در همین قسمت مشخص میشود.
در میانه ی داستان موانع و نحوهی ستیز شخصیت محوری با آن موانع مشخص میگردد.
در این قسمت شخصیت محوری اطلاعات جدیدی را کشف میکند و البته با کشف این اطلاعات در بیشتر مواقع پی به پوچی کار و عمل خود میبرد و این مسئله هر اندازه برای شخصیت محوری داستان دشوار باشد برای مخاطبین لذتبخش خواهد بود.
در میانه ی داستان طنز به ناگهان سر و کله شخصیتهای جدیدی هم پیدا شود و آنها با شخصیت محوری تقابل غیرمنتظرهای را به وجود می آورند و از این طریق نیز به برخی از شگفتیهای جالب و غافلگیرکننده دامن میزنند.
در انتهای داستان نیز میبایست همه چیز به خیر و خوشی به انتها برسد.
البته پایان راضی کننده ارزش فراتری از پایان خوش خواهد داشت و همین موضوع میتواند یکی از عناصر تفکیک طنز مطلوب از طنز سخیف باشد.
ایده و انتخاب سوژه
یک داستان خوب از یک ایدهی خوب ناشی میشود و ایدهی خوب نیز حاصل درایت و تیزبینی یک نویسنده طنز است که به نوبه ی خود، آن را از منابع مختلف کسب مینماید. مهمترین این منابع را نیز میتوان به شرح ذیل نام برد:
– اخبار و حوادث منعکس شده در رسانهها، کتب و فیلمها با موضوعات مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، ورزشی، ادبی و هنری که بهنوعی جالب و شگفتانگیز هستند.
– رویدادهای جاری زندگی
– مطالعات مختلف در زمینهی علوم انسانی (از جمله روانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه و…) جهت بررسی رفتارها، عادات و خصوصیات منحصر به فرد برخی از افراد وشناسایی تضادهای درونی آنان.
– بیوگرافیها و خاطرات.
– مطالعه ی منابع غنی ادبی کهن و معاصر کشورمان و سایر کشورهای ادبخیز جهان.
– تولید برخی از ایدهها به شکل ذهنی از طریق سئوالاتی از قبیل چه میشد اگر چنین میشد؟ چرا چنین شد؟ و…
واضح است که کلیه ی موارد فوق میتوانند در خصوص اکثر نویسندگان دیگر ادبی نیز صادق باشند.
اما یک طنزنویس، میبایست ایدههای به دست آمدهاش را به شکلی پرداخت و تلطیف نماید تا بتواند نگرش طنزآلودش را از دل آنها استخراج نماید.
در اصل، کار طنزنویس گرفتن ظاهری زهر و تلخی رویدادهاست.
اما فقط به شکل ظاهری، چون در دل ظاهر دلنشینش طنز، زهری بس دردناکتر و حقیقتی تلختر موجود است.
اما چگونه این فرآیند شکل میگیرد؟
بهعبارتی دیگر، این مواد خام را چگونه و به چه نحوی میتوان تبدیل به وقایع کمیک کرد؟
در قسمت بعدی روشهای مورد استفاده در این کار را بیان خواهیم کرد.
منبع : دفتر طنز حوزه هنری