گر که شوم انتخاب، فیل هوا مى کنم
بهرِ همه مردمان، برج بنا مى کنم
مى شکنم شاخِ غول، مُفت، نه با زورِ پول
از اوتاوا، تا سئول، بنده شنا مى کنم
مى پزم آشِ انار، چاشنى آن خاویار
صحبتِ دوغ و خیار، در همه جا مى کنم
تا ببرد برتو رشک، ریزد از این رشک، اشک
پیشِ رقیبِ تو، کشک، توىِ غذا مى کنم
چون دو هزارو سه شد، لیف کم از کیسه شد
وضع رقیبان «سه» شد، بنده صفا مى کنم!
نامِ مرا، اى عزیز! گر بنویسى تمیز
من به جهان، از پریز، برق عطا مى کنم
مىدهمت یک رطب، تا که بکوبى به لب
بعد تو را روز و شب، بنده دعا مى کنم
اى که تو مردِ رهى، رأى به من گر دهى
قدِّ تو سروِ سهى، چهره، سها مى کنم
اى گل من، اى صدوق! مى دهمت من حقوق
بعد کمى حقِّ بوق برتو ادا مى کنم
مى کشم هر کوچه، گاز، مى شود ارزان، پیاز
مى زنم آهنگ جاز، شور و نوا مى کنم
باز کنم بختِ تو، تازه کنم رختِ تو
نرم کنم سختِ تو، بین که چه ها مى کنم
گر بدهى رأى را دینِ تو گردد ادا
جیبِ تو را این هوا «!» پُر ز قاقا مى کنم
«آرش» اگر این میان خواست گشاید دهان
بر دهنش بى گمان، مشت رها مى کنم
شاعر : مرحوم حمید آرش آزاد