menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

محمد علی افراشته

[زاده ۱۲۸۷روستای بازقلعه رشت-درگذشت ۱۳۳۸ صوفیه بلغارستان]. محمد علی راد باز قلعه‌ ای معروف به افراشته، طنزپرداز، روزنامه‌نگار، شاعر و نویسنده ایرانی بود. او از پیشگامان شعر گیلکی و از نام‌داران شعر ساده و روان فارسی و از بزرگان طنز اجتماعی ایران است. از جوانی در پی تأمین معاش به کارهای گوناگونی پرداخت: گچ‌فروشی، شاگرد پادوئی شرکت‌های ساختمانی، شاگردی بنگاه‌های معاملات املاک، معمار شهرداری، آموزگاری، هنرپیشگی، تئاتر، مجسمه‌سازی، نقاشی و سرانجام روزنامه‌نگاری و شاعری. همکاری با مطبوعات را از روزنامه امید در سال ۱۳۱۴ آغاز کرد و بعدها در روزنامه توفیق طنز خود را آزمود. نام او بعد از شهریور ۱۳۲۰ به‌عنوان شاعری مردمی، مبارز و انسان‌دوست بر سر زبان‌ها افتاد. افراشته از ۱۷ اسفند ۱۳۲۹ روزنامه چلنگر را منتشر کرد. این روزنامه فکاهی و سیاسی در چهار صفحه به قیمت دو ریال منتشر می‌شد و بیشتر اشعار و مطالب آن متعلق به شخص افراشته بود.

انتشار این روزنامه یک حادثه در دنیای شعر و مطبوعات ایران به شمار می‌رفت. بیتی از افراشته «بشکنی ای قلم ای دست اگر / پیچی ازخدمت محرومان سر» سال‌ها سرتیتر روزنامه بود. افراشته همواره عشق و علاقه فراوان به گردآوری ادبیات محلی داشت. اگرچه چلنگر به زبان فارسی منتشر می‌شد، اما از همان شماره اول صفحه‌ای را به ادبیات محلی اختصاص داد. در این صفحه اشعار طنزی به گیلکی، آذربایجانی، کردی، ترکمنی، لری، مازندرانی و… چاپ می‌شد. در دوران انتشار چلنگر و دوران جنبش ملی کردن صنعت نفت، فعالیت افراشته اوج گرفت و او «چهل قصه کوتاه طنز» نیز در همین سال‌ها منتشر کرد. «آی گفتی [1324]»، «مجموعه‌اشعار گیلکی و فارسی»، «مکتب‌نو» [1331]، «نمایش‌نامه‌ها»، «تعزیه‌ها»، و «سفرنامه‌ها» از دیگر آثار افراشته بودند و هستند که عموماً به کوشش دوستانش منتشر شد.

محمد علی افراشته

افراشته از سال ۱۳۳۲ به بعد زندگی مخفی را آغاز کرد. در اواخر سال ۱۳۳۴ از ایران خارج و با نام مستعار «حسن شریفی» در بلغارستان ساکن شد. در ۱۳۳۶ در بلغارستان در هفته‌نامه «استرشل» (زنبور قرمز) به زبان بلغاری داستان می‌نوشت. کوشش فراوانی برای نوشتن داستان، خصوصاً داستان‌های طنز به کار می‌برد و با زحمت زیاد نوشته‌های خود را به دیگران می‌سپرد تا به بلغاری یا ترکی ترجمه کنند و خوانندگان بسیاری داشت. «دماغ شاه» مجموعه نه داستان کوتاه طنز است که در سال ۱۳۳۸به کوشش «دیمتری بلا کونف» پس از مرگ او در صوفیه منتشر شد. این مجموعه سال 1388به کوشش «بهزاد موسایی» ترجمه و منتشر شد.
ویژگی بارز شعر افراشته به کارگیری زبان مردم عامی بود. شیرین، ظریف و ساده شعر می‌گفت و به اشکال سنتی در اشعار موزون و مقفّی مقید نبود. مخاطب طنز او (اعم از نظم و نثر) مردم عامی و کم‌سواد و چهره‌های شعر او مردم محروم، توسری خورده، نفرین شده و آواره شهرها و روستاها بودند. بیکاری‌ها، دربدری‌ها، محرومیت‌ها، تبعیض‌ها، رشوه‌خواری‌ها و فساد دستگاه حاکمه مایه اصلی شعر او بود و به سبب آشنایی نزدیک با زندگی مردم خرده‌پا، در توصیف تیپ‌های اداری و بازاری توفیق داشت. در نتیجه صراحت، سادگیِ کلام، بی‌پیرایگی، هم‌دلی و هم‌زبانی او با تودهٔ مردم شعر او توانسته بود درعمق اجتماع نفوذ کند و به سرعت در خاطره‌ها و حافظه‌ها نقش بندد و شعار روز مردم کوچه و بازار شود.

در نثر و داستان، گزارشی می‌نوشت و به تناسب جهت‌گیری عقیدتی و سیاسی خود، جامعه را صحنه درگیری منافع طبقاتی می‌دید. اوج هنر او در شعرهایی است که به زبان گیلکی سروده، تا آنجا که او را بزرگ‌ترین سراینده اشعار گیلکی می‌دانند. افراشته در کنگره نویسندگان و شعرای ایران که در تیر ماه سال ۱۳۲۵ در تهران تشکیل شد شرکت کرد. در این کنگره، که به همت انجمن روابط فرهنگی ایران و شوروی ترتیب یافته بود، چهره‌هائی چون ملک‌الشعرای بهار، علامه دهخدا، احسان طبری، صادق هدایت، نیما یوشیج، کریم کشاورز، حکمت و ده‌ها شاعر و نویسنده دیگر حضور یافته و به نوبت آثار خود را ارائه داده بودند.

وقتی نوبت به افراشته رسید تا آثار خود را بخواند، او چند کلمه‌ای به سبک خود صحبت کرد و گفت: «در تهران، ما دو گروه دکتر داریم، گروهی در شمال شهر مطب دارند که ویزیت آن‌ها ۵ تومان است و گروهی دیگر هم در جنوب شهر، مثلاً در محله «اسمال بزاز» و «گود زنبورکخانه» که مردم را با دریافت ۵ ریال مداوا می‌کنند. دکتر شمال شهری ممکن است بعضی از روزها بیمار نداشته باشد و پولی هم گیرش نیاید، اما دکتر جنوب شهری حتماً روزی پنجاه نفر را ویزیت می‌کند و ۲۵ تومان درآمد دارد. منِ شاعر، مانند آن دکتر جنوب شهری هستم، شعرم مال مردم جنوب شهر است و ممکن است شعرای طرفدار پروپاقرص انوری و عسجدی آن را نپسندند ولی من طرفداران خودم را دارم.» او در این کنگره شعر «شغال محکوم» و «پالتوی چهارده ساله» را خواند.
منبع : دفتر طنز حوزه هنری

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر