” دل را می زند “
گر چه می دانم که این اشعار، دل را می زند
این چنین اشعار معنادار دل را می زند
کارمان نو کردن و تنویر افکارست و بس
ای بسا تاریکی افکار، دل را می زند
چای گاهی سرد سرد و گاهگاهی داغ داغ
خوردن شیرینی بسیار، دل را می زند
عده ای گفتند بعد از شعر آزاد و سپید
سعدی و فردوسی و عطار، دل را می زند
تا پاورپونت و اتوکد یار اکسل می شود
خط کش و نقاله و پرگار، دل را می زند
وایبر و واتساپ و تبلت می کند کار کتاب
تخته و گچ، دفتر و خودکار، دل را می زند
در زمانی که دو دو تا بوی شش را می دهد!
احتمالآ مبحث آمار، دل را می زند
تا کلیپس و روسری کوتاه، مد شد با ساپورت
مقنعه با مانتو و شلوار، دل را می زند
حالمان خوبست با تکریم ارباب رجوع!
دست گرم و سردی رفتار، دل را می زند
تا اجاره خانه، اقساط معوق باقی است
بحث “تجری تحت الانهار”، دل را می زند
پشت هم حرف از سمینار و نشست و گفتگو
صحبت از تکرار در تکرار، دل را می زند
انتقادی ساده بود و با مدیران، درد دل
گر چه می دانم که این اشعار، دل را می زند
شاعر : مهرانه نعیمی
تابستان ۹۳
چاپ شده در مجله ی خانواده