گویا فقط من خورده ام!
شعر طنز حمید آرش آزاد
کس نمى گوید فلانى غاز بریان مى خورد
تازه از آن غاز، تنها سینه و ران مى خورد
یا فلان آدم که خود در کار و کوشش تنبل است
حاصل کار تو و ما را شتابان مى خورد
کس نمى گوید که یارو دیپلم مردودى است
لیک خیلى بیشتر از اوستادان مى خورد
یا جوانى نوزده ساله بدون تجربه
شد معاون حال «بُر» توى وزیران مى خورد
کس نمى گوید «روابط» بر «ضوابط» ارجح است
هرکه پارتى داشت، در دنیا چه آسان مى خورد
یا مدیرى که «موبایلى» است و «پروازى»،چه سان
غوطه در دریایى از پول فراوان مى خورد
کس نمى گوید که یارو هست در سى جا رئیس
هم حقوق و حقّ مأموریت از آن مى خورد
یا یکى هم مى خورد از توبره، هم از آخور
هم دلار و هم ین و یورو و تومان مى خورد
یا فلان مسؤول (!) با تبلیغ ساده زیستى
در سوئد ناهار و عصرانه در آلمان مى خورد
کس نمى گوید که با زور و زر و تزویر خود
یک کسى دار و ندار اهل ایران مى خورد
یا دهان را باز کرده یک نفر چون اژدها
از ارس تا ساحل دریاى عمّان مى خورد
یا هزار و چند صد تومان فلان صاحب نفوذ
از فروش عمدىِ هر کیسه سیمان مى خورد
لیک گوید هرکسى «آرش» سر میز غذا
نیم قاچى از پنیر و نصف هاى نان مى خورد