نقیضهای از روح الله احمدی بر شعر محمد سلمانی
مار از پونه، من از مار بدم میآید
یعنی از عامل آزار بدم میآید
محمد سلمانی
***
یار از بنده، من از یار بدم میآید
یعنی از عامل آزار بدم میآید
البته اولش از یار خوشم میآمد
چند وقتیست که از یار بدم میآید
یار! ای عامل خالی شدنِ جیب از پول
با تو از کوچه و بازار بدم میآید
بودنت درد و فشار است، نبودت زشت است
از تو مثل کشِ شلوار بدم میآید
تحت تاثیر غذاهای تو عمریست که از
شام و صبحانه و ناهار بدم میآید
راهِ آرامشم انگار جداییست فقط
گرچه بسیار از این کار بدم میآید
ماندنِ پیش تو عادت شده، ترکت مرض است
از تو اندازه سیگار بدم میآید
توی اخبار نمودارِ جدیدی دیدم
که از اخبار و نمودار بدم میآید
طبق آمار، همه! مهریه را میگیرند
طبق آمار… از آمار بدم میآید
جز ردیف غزلم، قافیه هم تکراریست
خودم از این همه تکرار بدم میآید
نه! نگو قافیه تنگ است، دلم میخواهد
هی بگویم که من از یار بدم میآید!
شاعر : روح الله احمدی/ بلبل