بیستم مهرماه «روز بزرگداشت حافظ» است. در اینجا، چند غزلِ طنز آوردهایم که به شیوه «نقیضه» سروده شدهاند، بر مبنای غزلهایی از حضرت لسانالغیب.
در «فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز» آمده است: «در نقیضهگویی، نقیضهگو کلام نویسندهای را در یک اثر مشخص میشکند تا آن را از حالت جدی به اثری مضحک تبدیل کند… در ادبیات، «نقیضه» بهعنوان اصطلاح ادبی، به تقلید اغراقآمیز و مضحک از یک اثر ادبی مشخص اطلاق میشود. در این تقلید که میتواند از کلمات، سبک، نگرش، لحن یا بیان عقاید نویسنده باشد، سایه اثر اصلی همواره محسوس است. البته باید در نظر داشت در نقیضهنویسی، اثر ادبی دوم استقلال هنری خاص خود را دارد… در ادبیات فارسی، نقیضهگویی با هدفهایی گوناگون، پیشینهای غنی دارد و در هر دوره، موارد متعدد و درخشانی از آن را میتوان یافت.»
«دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم»
(حافظ)
*راشد انصاری
دردم از پول است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
آن یکی شد غرق در مال حرام
دینش از کف رفت و ایمان نیز هم
موسم تاراج اگر آغاز شد
دارد این آغاز، پایان نیز هم
بر سر یک سفره دیدم گرگ را
آنطرفتر، مرد چوپان نیز هم
نان بیتالمال را ما میخوریم
قیمه و مرغ و فسنجان نیز هم!
سالها هی لاف دانایی زدیم
دوره قاجار و الان نیز هم
با همه دانایی، از ما خوردهاند
شاه و شیخ و شحنه و خان نیز هم!
فیلم میسازیم از اصحاب کهف
از نگاه پیر کنعان نیز هم
بعد با وجدان راحت میزنیم
حرفهای زشت، بهتان نیز هم
ما جهانی را مدیریت کنیم
گر که لازم شد جهانبان نیز هم!
کس نمیدانست قبل از ما که ابر
سایه دارد، برف و باران نیز هم!
کشف شد در دوره ما که شتر
چار پا دارد، دو کوهان نیز هم!
گر چه اصلا گاهگاهی لاجرم
اندکی، هرچند چندان نیز هم!
تخم خشخاش از زمین برچیده شد
تخته شد دکّان قلیان نیز هم!
مهر باطل خورد روی انگلیس
نروژ و اتریش و آلمان نیز هم
ما گرفتیم آنچه در رادار بود
چیزِ از رادار پنهان نیز هم
چین به ما سجاده و تسبیح داد
کیف و کفش و بند تنبان نیز هم!
مثل خرمالوست «خالو»، طنز تو
شاعری، رندی، سخندان نیز هم
گر به کام عدهای تلخ است، گاه
ملتی را کرده خندان نیز هم
***
«ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیده ما را رفیق و مونس شد»
(حافظ)
*مصطفی علوی
ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
چقدر مسئله حل کرد تا مهندس شد
چه لحظهها و چه شبها که زیرِ دودِ چراغ
نفس کشید و در آخر، اسیرِ خسخس شد
سه سال در پیِ شغلی که مدرکش را داشت
دوید و راه به جایی نبُرد، دِپرس شد
درختِ دانش او میوههای خوبی داشت
به فصل سردِ زمستان که خورد، نارِس شد
رفیق او که سهسال از خودش عقبتر بود
به لطفِ رابطههای پدر، مدرّس شد
نشست کنجِ اتاقی، ولی نمیدانست
چقدر بر سرِ او بحث در مجالس شد
تمامِ غصه دنیا هوار شد به سرش
تمامِ پیکرِ او ذرهذره بیحس شد
ستارهای که درخشیده بود چندی قبل
افول کرد و گرفتارِ دردِ ام.اس شد
***
«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند»
(حافظ)
*علیرضا رضایی
آنان که قفل بسته به یک لحظه وا کنند
آیا بُوَد که گوشه چشمی به ما کنند؟!
بیارزش است پیش طبیبانِ رشوهخوار
گر بیمه زپرتی ما را طلا کنند!
مردان بیاراده و زنهای هرزهگرد
شاید به ایدز جامعه را مبتلا کنند
بسیار دیدهایم جوانان تنگدست
با دنبلان چو گربه عاشق صفا کنند!
با اینکه در نماز غذا میل میکنند
دایم نماز باطل خود را قضا کنند!
تا میز و پُست گیر بیارند ناکسان
باید که در طریق ریاست ریا کنند
در روز حشر، بهر مکافات، ابتدا
دلالها و واسطهها را صدا کنند
قحطیّ شوهر است؛ زنان عزیز ما
فکر طلاق و مهریه آخر چرا کنند؟!
رسمیست ماندنی؛ دلهدزدان روزگار
بر قاطعالطّریق همه اقتدا کنند
جان میکنند و مردنشان طول میکشد
باید برای مردم مسکین دعا کنند
چون هول میشوند پس از کار، فاسقان
تنبان صیغه خودشان را بهپا کنند!
خوش میشود زمانه و این روزگار ما
روزی که فیلهای بزرگی هوا کنند
تا باغ مملکت شود آباد و بر دهد
باید که بذرهای اصیلی نشا کنند
باز است هرکجا در دیزی و گربهها
امکانپذیر هست که آیا حیا کنند؟
منبع : روزنامه اعتماد