(دست بالای دست)
توی هستی شکست بسیار است
اوج باشی نشست، بسیار است
دم غنیمت بدان که از دستت
فرصتی را که جَست بسیار است
گر روی سمت دود و دم جانم
سیخ و قلیان و بست بسیار است
چه کسی گفت که نگرد و نیست
من بگویم که هست، بسیار است
توی هر پارک می روی معتاد
سن پنجاه و شصت بسیار است
با رفیقان باب باش و بدان
آدم رند و پست بسیار است
گر چه شلاق شد مجازاتش
در خفا مرد مست بسیار است
قیمه و قرمه می رود از یاد
چون غذا های فَست بسیار است
ازدواج و هزینه ی سنگین
بعد از آنهم گسست بسیار است
” دهه ۸۰ ” دور را قاپید
دست بالای دست بسیار است
شاعر : فرشته دانش پژوه