menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

کلنل کجاست؟!

امروز به مناسبت آغاز هفته کتاب، به کتابفروشی‌های شهر خود بروید و با حضور خود رونقی به آن‌جا بدهید. دیگر سالی یک بار که می‌شود به کتابفروشی سر زد! یادتان باشد وقتی بعد از دو‌سال و سه ماه از آخرین باری که «متاب» خریدید وارد کتابفروشی شدید، بگویید: سلام، ما باز اومدیم! اما نگویید: همون همیشگی! کتاب‌ها را یک ورقی بزنید، به بهانه خواندن نوشته پشت جلد قیمت آن را دید بزنید و اگر وسعتان رسید یکی دو تایی کتاب هم بخرید!! (متاب، این زلم زیمبو‌هایی است که در کتابفروشی‌ها می‌فروشند! معادل سیگار و رانی در دکه‌های روزنامه‌فروشی!)
حالا به مناسبت هفته کتاب، حاج علی آقای جنتی وزیر محترم ارشاد فرموده که امیدوارم روزی برسد کسانی که خواستگاری می‌روند به جای این‌که از اموال آنها پرسیده شود، از کتابخوانی آنها سوال شود. بنده عرض می‌کنم بنده در وهله اول امیدوارم اصلا پایم به مجلس خواستگاری باز نشود! حالا آن‌جا چه می‌پرسند و من چه می‌گویم مهم نیست! مهم دو تا موز و یک پرتقال مجلسی و یک نظر حلال و چند تا نظر مباح و دو تا نظر غیرمجاز و بعدش هم یک اردنگی است که حاصل می‌شود! این از این! بعدش هم مادر بنده که عاشق کتاب و قلم و معلومات پدر مرحومم شد، الان پشیمان است! دختران جوان را توصیه می‌کنم به نشنیدن توصیه‌های وزیر ارشاد! شما فقط به حرف‌های مادر بنده گوش بدهید! بیایید گوش بدهید که بدجور هم دنبال عروس قشنگش می‌گردد! ضرر نمی‌کنید!
حالا شما فرض بفرمایید یک خانواده‌ای اغفال شود و سخنان وزیر ارشاد را عملی کند! بعد یک کسی مثل همین پدرام ابراهیمی خودمان که هفته‌ای سه بار گل و شیرینی به دست، دارد می‌رود خواستگاری و طنزهایش را این‌جا می‌نویسد تصور بفرمایید در چنین مجلسی:
پدر عروس: خب پسر جان، ما از آن خانواده‌هایی نیستیم که به مال و اموال داماد اهمیت بدهیم، پدر خود من صد و هفده‌سال عمر کرد! خب شما بگو ببینم آخرین کتابی که خوندی چی بوده؟!
پسر: راستش کتاب کمک درسی قلمچی بود! چون من شیمی رو افتاده بودم، گفتم برم دنبالش حداقل دیپلم رو بگیرم، اگر یک موقع گرین کارت برنده شدم راهم بدهند، دیگه اون آخرین کتابی بود که خوندم!
پدر عروس: نه، منظورم کتاب غیر‌درسیه، کتاب غیر‌درسی چیزی خوندی؟!
پسر: غیردرسی… آهان، اون موقع که مدرسه می‌رفتم، روی همین کتاب شیمی که آخرش هم افتادم، کتاب‌های هری پاتر می‌ذاشتم می‌خوندم! خیلی باحال بود! خوندید؟!
پدر عروس: واقعا مایه تاسفه! اینهمه کتاب خوب چاپ شده، تو رفتی هری پاتر خوندی؟!
پسر: آقای پدر عروس، من از شما می‌پرسم! کتاب خوب رو اصلا اجازه چاپ می‌دهند؟! کتاب خوب و مال و اموال، جفتش پیش دولته! دست مردم نیست!
پدر عروس: بچه پر رو، توی روی من و وزیر می‌ایستی؟! اصلا ببینم، موسیقی چی گوش میدی؟
پسر: البته قطعا این سوال جزو امیدواری‌های وزیر ارشاد نبوده و نیست! ولی موسیقی خوب گوش میدم!
پدر عروس: تشییع جنازه مرتضی پاشایی که رفتی؟!
پسر: بله بله، رفتم، عکس هم دارم، ایناهاش، خدمت شما، عکسم رو توی ایسنا هم زده بودند!
پدر عروس: سابقه دیدن اخراجی‌ها که نداری؟
پسر: فقط همون اولیو توی جشنواره دیدم که بعد ترک کردم!
پدر عروس: بازیگر خارجی مورد علاقه‌ت کیه؟!
پسر: از زن‌ها که هیچکدوم! از آقایون هم تام هنکس و ژرارد دپاردیو!
مادر عروس: به به، چه پسر چشم پاکی! همیشه از خدا می‌خواستم همچین دامادی نصیبم بشه! دخترم شما حرفی نداری؟!
عروس: من فقط می‌خواستم بگم توقع من از همسر آینده‌م اینه که هر روز صبح برام روزنامه شهروند بخره بیاره، حالا هر روز هم نشد، حداقل روزهای یکشنبه و پنجشنبه بگیره!
پسر: جدی شما هم روزنامه شهروند می‌خونید؟! وای چه تفاهمی!
پدر عروس: اهم… اهم… بله، خب پسرم، من هنوز سر اون کتاب نخوندن تو مشکل دارم! به نظرم تو هنوز شرایطت برای ازدواج مهیا نیست، نه دون‌کیشوت خوندی، نه منطق‌الطیر، نه برادران کارامازوف رو می‌شناسی، نه حتی یک دور دیوان شمس رو خوندی! شما جوون‌های این دوره و زمونه فکر کردید با چند تا فال حافظ و یک بار خواندن فارسی دبیرستان، میشه زن گرفت! نه پسر جان، من خودم تا جلد سوم کلیدر رو نخوندم روم نمیشد به دختر همسایه نگاه کنم! برو پسرم، برو، هر وقت به جلد سوم کلیدر رسیدی بیا! برو جونم!

سوشیانس شجاعی‌ فرد
روزنامه شهروند – شماره ۴۳۲ | ۱۳۹۳ پنج شنبه ۲۹ آبان

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر