مقدمه:
بگذارید یک کار طنز رایج را هم در اینجا ارائه کنم. از آن طنزهای مبتنی بر چند خط خبر، که بسیاری تنها این مدل مطالب را طنز (و یا حتی طنز والا) میدانند (منظورم از بسیاری، برخی از خود شما خوانندگان این مطلب هم هستیدها!)، بگذریم از اینکه، اگر خبر را از بسیاری از طنزپردازانمان بگیرید، قدرت طنازیشان، ۵۰ تا ۱۰۰درصد میریزد (حداقل قدرت طنازی نوشتاریشان). البته من اصلا سر عنادی با این گونه طنز، که خودم سالها انواع آن را مینوشتم، ندارم. بلکه اگر هر از چندی، در مجالس مختلف، بحث “طنز پایدار و جهانی” را به پیش میکشم، روی سخنم به طنزپردازان عزیز است که، بهوش باشند که مطلبی را که امروزمینویسند، شاید ۱۰ سال بعد کسی نفهمد. اگر این امر برایتان مهم نیست، پس پایتان را محکمتر بر روی گاز بفشارید! به ویژه اگر طنز را پیچیده بنویسید (به ضرس آنکه امروز برای همه مثل روز روشن است که چه گفتهاید). البته ترفندهای مختلفی برای “پایدار شدن” طنزهای مبتنی بر خبر وجود دارد، که یکی از انواع بسیار ساده آن، در متن مطلب زیر تقدیم شده است. عمری باشد، سایر ترفندها نیز به مرور تقدیم میشود.
پاورقی مقدمه:
راستی تا یادم نرفته، بگویم که، این مطلب یک لطف خاصی دارد، که شاید ذکرش خالی از لطف نباشد. ستون “هشت روز هفته” در ابتدا توسط آقای “کیومرث صابری فومنی” (“گل آقا”) در روزنامه “توفیق” ارائه شد و بسیار هم گرفت. ایشان آن را در دهه هفتاد، مجدداً در نشریات “گل آقا” راهاندازی کردند. ستونی که با خواندن سطحی آن ممکن است فکر کنید که یک طنز مبتنی بر خبر عادی را میخوانید. اما اگر به طور عمیقتر، آهسته تر و با دقتتر آن را مطالعه نمایید، متوجه تفاوتهای آن با سایر مطالب طنز مبتنی بر خبر خواهید شد. به علاقهمندان پیشنهاد میکنم مطالب این ستون را در آثار آقای “صابری”، در نشریات “توفیق” یا “گل آقا” به دقت بخوانند تا بیشتر متوجه منظور بنده شوند. البته قابل ذکر است که، بنده هم این امر را پس از این یادداشت، که ایشان در ۸ اردیبهشت سال ۱۳۷۳، خطاب به جناب آقای “سیامک ظریفی”، معاون سردبیر آن ایام نشریات “گل آقا” نوشتند، فهمیدم:
(اگر عکس فوق قابل خواندن نیست راست کلیک کرده و view image را بزنید)
بگذشته از اظهار لطفی که ایشان بر بنده کردهاند، نکته جالب، پیشبینی (و یا حداقل آرزوی قلبی ایشان) درباره آینده شغلی بنده (استادی دانشگاه) بوده، که از قضا محقق شده است. آن هم در زمانی که بنده تازه ترم ۲ کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک را در دانشگاه صنعتی امیرکبیر (پلیتکنیک تهران) میخواندم. یادش گرامی.
هشت روز هفته[۱]
صفرشنبه
اینکه آقای لاریجانی (جناب آقای علی لاریجانی، رئیس وقت سازمان صدا و سیما- میبینید که اگر این را نمی نوشتم، نمیدانستید کدام آقای لاریجانی و در چه پستی این فرمایش را کرده است! زیرا این مسأله در آن زمان بدیهی بوده و نیازی به نوشتن آن نبوده است. این است مفهم طنز ناپایدار!) فرمودهاند: “وظیفه اصلی صدا و سیما، در اختیار قرار دادن اطلاعات انبوه به مردم است”، جای هیچگونه بحثی ندارد. چون در واقع این همان اطلاعات انبوه است که در دکان هیچ عطاری پیدا نمیشود، وگرنه دیدن برنامههای شاد و متنوع که با تهیه یک آنتن مافنگی (اشاره به آنتن ماهواره) هم امکانپذیر است.
دوشنبه
از روزی که در جراید خواندم “در سازمان مرکزی مخابرات حریقی صورت گرفته و در اثر آن بالغ بر هفتاد میلیون ریال خسارت به بار آمده است”، ناخودآگاه (و شاید هم خودآگاه) موجی از غم و اضطراب سراسر وجودم را فرا گرفته است. غم به سبب نیافتن پاسخ به این سئوال که یک چنین خسارت هنگفتی چگونه جبران میشود؟ و اضطراب به این خاطر که مبادا مسئولان آن سازمان، همچون همیشه راهی جز افزایش هزینه مکالمات تلفنی، برای جبران خسارتهایشان پیدا نکنند.
شششنبه
مطمئناً اینکه مقام ریاست سازمان امور عشایر ایران (اما به سادگی و با این گونه نوشتن، یعنی با ذکر عنوان مقام بجای ذکر نام فرد، مطلب برای خواننده بیست سال بعد- این بار، شمای خواننده این مطلب!- مفهوم شده است. این است مفهوم طنز پایدار!) گفتهاند: “در طول برنامه دوم ۲۰ هزار خانوار عشایر در مناطق مستعد اسکان مییابند.” به اندازه کافی عشایرمان را به هیجان آورده است. ولی ای کاش ایشان کمی واضحتر سخن میگفتند تا عشایر گرامیمان متوجه شوند که منظور از مناطق مستعدی که در آنجا اسکان خواهند یافت، مستعدترین مراتع کشورمان از نظر سرسبزی و حاصلخیزی است، یا مستعدترین چهارراههای شهر تهران از جهت سیگار فروشی (در آن ایام این شغل یکی از پردرآمدترین شغلها بود. چه بسیار افرادی که با این شغل، مولتی میلیاردر نشدند!- براستی اگر یک نفر نشریات طنز را بازخوانی کند، چه تاریخ نانوشتهای که از آن نوشته نمیشود! البته به شرطی که سن آن فرد، دستکم بیست سال بیشتر از زمان تقریر طنزهای مزبور باشد!).
هفتشنبه
چاپ خبر دیدار قائممقام وزارت امورخارجه کشورمان با وزیر اقتصاد ایالت “راینلندفالش” آلمان در روزنامه اطلاعات، اگر هیچ حسنی در بر نداشت، لااقل من نوعی متوجه شدم که ایالتی به این نام در کشور آلمان وجود دارد. البته چه بسا خود مقام قائممقام وزارت امور خارجهمان نیز، حتی اگر در حین دیدارشان هم متوجه این مساله نشده باشند، با خواندن این مطلب بنده، متوجه این امر شدند.
۱ نشریه هفتهنامه گل آقا- ۸ اردیبهشت ۱۳۷۳ – سال ۵- شماره ۵
ادامه مطلب در: کتاب مجموعه آثار فکاهی- طنز