menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

فرامرز ریحان صفت

جدیدترین شعرهای طنزپرداز شمالی در “از دوست خنجر خورده ایم” منتشر شد

مجموعه اشعار «از دوست خنجر خورده‌ایم» در ۶۴ صفحه توسط انتشارات پارسی‌سرا منتشر شد.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از دفتر طنز حوزه هنری، این کتاب دربرگیرندۀ تازه‌ترین شعرهای طنز و غیرطنز فرامرز ریحان‌ صفت، شاعر طنزپرداز شمالی کشورمان است. تمام شعرهای مجموعه «از دوست خنجر خورده‌ایم» در قالب غزل با موضوعات اجتماعی و رویکرد انتقادی است. شاعر در این کتاب سعی کرده با قلم شیرین و شیوای خود به معضلات و مشکلات اجتماعی نگاهی نو داشته باشد. در اغلب شعرهای این کتاب چاشنی طنز نیز به چشم می‌خورد. قیمت پشت جلد این کتاب ۱۵۰۰۰ تومان است و در کتاب‌فروشی‌های معتبر سراسر کشور یافت می‌شود.

فرامرز ریحان صفت زمانی که فقط دو سه ساعت مانده بود تا سال ۱۳۵۲ تحویل گردد (۲۹ اسفند ۱۳۵۱) متولد شد و پدر خود از سر سفره هفت‌سین به دنبال قابله (ماما) فرستاد و نگذاشت شب عیدی آب خوش از گلوی مادرش پایین برود. صد البته که شادی مضاعفی به شادی آغاز سال نوی والدین خود افزود. از هشت نُه سالگی شعر گفت و از ده یازده سالگی شعرهایش در مجلات جوانان و اطلاعات هفتگی چاپ شد. ریحان‌صفت طنزسرایی را به صورت جدی از سال ۱۳۹۰ شروع کرد و تا کنون چند کتاب شعر با عنوان‌های «بی تو ای ماه دلم می‌گیرد»، «پنج به اضافۀ یک مساوی سه»، «پشت همین پنجره‌ها» و «بپرس از آینه» از او چاپ شده و چند مجموعه دیگر آماده چاپ دارد.

کتاب از دوست خنجر خورده ایم

با هم چند غزل از مجموعۀ «از دوست خنجر خورده‌ایم» را می‌خوانیم:

روزی از کار شما اِشکال درمی‌آوریم

از خوشی از شادمانی بال درمی‌آوریم

میوه‌های چیده روی جعبه را پس می‌زنیم

زیر آن‌ها میوه‌های کال درمی‌آوریم

شیشه‌های هرچه را شب با رفیقان خورده‌اید

صبح‌دم از داخل یخچال درمی‌آوریم

اندکی هم حال شیخ ما اگر ناجور شد

مشت مالش می‌دهیم از حال درمی‌آوریم

دستِ خون‌آلوده را با شعر خود رو می‌کنیم

مرده‌ها را از ته گودال درمی‌آوریم

شال می‌بندیم جای روسری و بعد از آن

چند تارِ زلف را از شال درمی‌آوریم

با همه گردن کلفتی‌ها که دیدیم، از شما

شیرهای بی‌دم و بی‌یال درمی‌آوریم

لابه‌لای پوشه‌ها را خوب می‌گردیم و باز

چیزهایی بر همین منوال درمی‌آوریم

یادتان باشد ورق برگشت دورِ بچه‌هاست

دزد را از کنج بیت‌المال درمی‌آوریم

***

ما کجا و قصۀ پنهانِ زیرِ میزها؟

اصلا از اول نمی‌آمد به ما این چیزها

پول تا وقتی دهانِ عشق را سرویس کرد

در امان هرگز نمی‌ماند کسی از هیزها

یک درختِ باغ از ترس تبر سرسبز نیست

یک نفر حتی ندیده مهر از این پاییزها

صبح با خورشید عالم‌تاب برخیز و بیا

گاه‌گاهی هم به استقبال حلق‌آویزها

روزگارِ لعنتی هر روز با ما جنگ داشت

جان سالم کی به‌در بردیم از چنگیزها؟

با همین گردن کلفتی گیر می‌افتید، چون

از الک پایین نمی‌افتند جز شن‌ریزها

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر