گفتم: بابا.
گفت: جان بابا.
گفتم: بابا جان.
گفت: جان بابا جان.
گفتم: بابای عزیزم.
گفت: بگو عزیزم.
گفتم: آخه.
گفت: آخه نداره، بگو.
گفتم: روم نمیشه.
گفت: هر چی میخوای به خودم بگو.
گفتم: میدونی بابا.
گفت: ازم بخواه عزیزم بگو.
گفتم: راستش من اون گوشی رو میخوام، همون که تازه اومده به بازار، همون هشت هستهایه.
گفت: بگو، به خودم بگو، من همیشه پشت توام.
گفتم: همین دیگه، میخوامش.
گفت: باید بدونی من همیشه همه چیز رو برات خواستم، بگو به خودم بگو.
گفتم: سفیدشو میخوام.
گفت: هر وقت چیزی خواستی به من بگو، به پدرت بگو، نه به غریبه.
گفتم: بابا میدونم تازه برام گوشی خریدی اما این جدیده یه چیز دیگهاس.
گفت: همه مالومنالم مال شماست. برای شماست که کار میکنم و زحمت میکشم.
گفتم: میدونی بابا.
گفت: پس به خودم بگو، من روزی ۱۸ ساعت کار میکنم برای خانوادهام، پس از من بخواه، جون بخواه.
گفتم: ممنون بابا.
گفت: پس هر وقت چیزی خواستی به خودم بگو، در اسرع وقت مهیاش میکنم.
گفتم: بابا اصلا میشنوی من چی میگم؟
گفت: آره بابا، بگو، بریز بیرون، درددلت رو به خودم بگو، بگو چی میخوای.
گفتم: من فقط یه گوشی نو خواستم.
گفت: من مثل اون پدرها نیستم، من همیشه در کنارت هستم. مثل یه رفیق روی من حساب کن.
گفتم: ای بابا، خب بگو نمیخوای بخری.
گفت: هر چه در توان داشته باشم خرج میکنم.
گفتم: چقدر در توان دارید الان؟
گفت: به خودم بگو عزیزم، به خودم.
گفتم: باشه بابا، هروقت پول دستت اومد برام بخر.
گفت: پدر باید پشت فرزندش باشه، من پشت توام، پشتیبان توام. در روزهایی تنهایی میتونی روی پدرت حساب کنی.
گفتم: ممنون که هستی بابا.
گفت: همیشه هستم.
گفتم: میدونم اما نگفتی چقدر در توان دارید؟
گفت: چقدری میخواهی؟ روی خودم حساب کن.
گفتم: دو میلیون و ۲۰۰ هزار تومان
گفت: عزیز دلم همیشه من رو مدافع خودت بدون، من تو تیم توام.
گفتم: یعنی بیخیالش بشم؟
گفت: من آرزوهات رو برآورده میکنم، فقط آرزو کن.
گفتم: یک ربعه دارم آرزو میکنم.
گفت: باشه چشم الان میام.
گفتم: با کی داری حرف میزنی؟
گفت: مامانت داره صدام میکنه، من میرم ولی بدون اون قضیه حله. دارمت.
گفتم: کدوم قضیه اگه راست میگی؟
گفت: همون که همیشه هواتو دارم. به من تکیه کن انگار به کوه تکیه کردی.
گفتم: باشه.
گفت: من برم تا مامانت عصبانی نشده.
گفتم: برو.
بلند گفت: جانم همسرم، دارم میام، به خودم بگو عزیزم، به من نگی به کی بگی؟ بگو چی میخوای تا نیم ساعته تهیه کنم.
رضا ساکی
منتشر شده در چلچراغ