menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

قیمت مرغ

شعر طنز : مرغ هم بر ريش من خنديد و رفت

مرغ هم بر ريش من خنديد و رفت
بال و پر از سفره ام بر چيد و رفت

از فراقش دپرسم ،افسرده ام
مردم از بس آش و كوكو خورده ام

سال ها با او بساطى داشتم
بود و من هم سور و ساطى داشتم

جيگرش را خورده بودم بار ها
ياد از آن دوران و آن ديدار ها

با كبابش تيپ و تالم خوب بود
كليه ام ،قلبم ، طحالم خوب بود

وقت بيمارى به دادم مى رسيد
كو كجا كارم به دكتر مى كشيد

بوى ته چينش دلم را برده بود
بار ها تا حال اغما برده بود

با شنيسل هاش گل مى كاشتم
پيش مهمان ها كلاسى داشتم

تا نگيرد دست يا زانوم درد
كلسيم در مفصلم پمپاژ كرد

با حقوقم سال ها دمساز بود
بال و رانش كار راه انداز بود

با كمى سس رنگ و رويى مى گرفت
خانه ام با او چه بويى مى گرفت

باب طبع همسر و اولاد بود
گربه هم با استخوانش شاد بود

واقعا آن خوشگل تو دل برو
چيز خوبى بود حتى بى پلو

بار ها قبل از غذا و بعد از آن
گفته بودم رو به آن روزى رسان

“كاى خدا اين وصل را هجران مكن
مرغ را از سفره ام پران مكن”

ناله ام انگار بى تاثير بود
مرغكم از پيش چشمم پر گشود

بى وفا هر روز بالا تر پريد
آن چنان بالا كه كلا ور پريد

رفت و از او سنگدانى هم نماند
اسكلت يا استخوانى هم نماند
شاعر : مصطفى مشايخى

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر