اگر چند کله قند طنز را استثنا کنیم بقیه در قندان طنز یا دانه درشتند یا ریزدانه، یه چنتایی هم آبنبات قیچی یافت میشود که این حقیر خاک قند قندان طنز میباشیم و به قول معروف بیشتر کنار قند، پهلو گرفتیم.
به فراخور شغل طنز نویسی در رادیو مزه هایمان را مکتوب کردیم که با یکبار پخش از رادیو دیگر قابل چشیدن نیست. از افتخارات طنزم رفاقت دیرینه با چند طنزپرداز گردن کلفت است و چیزهایی که برای شب طنزها نوشتم که با بچه ها دور هم باشیم.
بیشتر دغدغه شعر سپید و غزل و ترانه دارم لذا از آنجا که طنزنویسی و شوخ نویسی بیشتر شغل اینجانب میباشد به خانه که میآیم کارهای دلی و جدی انجام میدهم.
اینجانب حامد مرادیان متولد دهه ۶۰ شمسی در تهران هستم. تهیه کننده و سردبیر برنامههای طنز رادیو جوان و دیگر رادیوها و البته بعضی شبکههای سیما.
پدرم نام حامد را بر من نهاد و من نیز به تلافی شهرت وی را که (مرادیان) بود از آن خود کردم. از کودکی فکر میکردم آدم بزرگی خواهم شد و البته هنوز هم همین فکر را میکنم. چیزهای خیلی کمی را در زندگی زیاد دوست دارم. مهمترین خاصیتم این است که کودک درونم را نمیشود سر جایش نشاند.
از کودکی عاشق این بودم که صدای خودم و دیگران را ضبط کنم. بزرگتر که شدم علاوه بر اینکه عاشق چیزهای دیگر شدم، یاد گرفتم روی نوار، صداها را تدوین و میکس کنم.
بخشی از اشعار
اما چندتا از چیز (شعر)های طنز من :
دلم انفجاریست، بمبم تو باش
دری بسته هستم، پلمبم تو باش
مرا کشف کن گرچه دور از توام
بیا و کریستف کلمبم تو باش
انسان شدن بد است
شاه و گدا رعیت و سلطان شدن بد است
با این حساب ساده که انسان شدن بد است
این کوچه های اول تهران خیالشان
پس کوچه های آخر تهران شدن بد است
این کوچه های اول تهران کجائیند
اصلاً نه اینکه کوچه در ایران شدن بد است
هر عابری که با تو عریض و طویل شد
احساس میکنی که خیابان شدن بد است
با قالی پرنده سلیمان به نام شد
بی قالی پرنده سلیمان شدن بد است
شمشیر لینچان دم کشمش نمیبرد
بی جلوههای ویژه جکی چان شدن بد است
ساسان به صرف دختر همسایه شان نبود
همسایه گفته همسر ساسان شدن بد است
من میشوم- شدن شده فعل همیشگیم
با اینکه پیش عرف کماکان شدن بد است
هر کار میکنیم و پشیمان نم شویم
لعنت به هر که گفته پشیمان شدن بد است