menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

آرامگاه حافظ شیرازی

طنز در شعر حافظ / به مناسبت بیستم مهر ماه روز بزرگداشت حافظ

طنز و رندی دو مقولۀ درهم‎آمیختۀ شعر حافظ شیرازی هستند. به مناسبت بیستم مهر؛ روز نکوداشت حافظ خوب است یادی از این دو خصیصه و آموزۀ شاعر بزرگ سرزمینمان کنیم.

«بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد شد»

کمتر میشود دیوان حافظ را بگشایی و شروع به خواندن کنی و اندک طنز و مطایبه‎ای در ابیات پیش روی خود نیابی. ظرافت و رندانگی سخن حافظ، خود به خود، لبخندی از سر کشف و شگفتی بر لبان خواننده می‎نشاند. طنزی که هرچند بیانی انتقادی از مسائل روزگار شاعر است، اما متعالی و عالی‎ست و مقصودی کلان دارد که با گذر زمان رنگ نباخته است.

حافظ از واژگان و اصطلاحات سیاسی و اجتماعی پیرامون خود به نفع ساخت شبکۀ این طنز بهره جسته است. کلماتی چون شحنه، محتسب، مفتی، واعظ، پیر مغان، زاهد، فقیه و … در این شبکه، در هاله‎ای از ریا نمایش داده شده‎اند. در مقابل این جبهۀ باطل، حافظ به صف آرایی و کسب اعتبار و حقانیت برای واژگانی چون رند، فقیر، مست، صنم باده فروش، ساقی و … پرداخته است و با تطهیر این واژگان -که شاید پیش از او سابقۀ چندان خوبی در ادبیات معاصر نداشته‎اند و به قول یکی از استادان، حتی سابقه‎دار نیز بوده‎اند!- در بیان مطلب انتقادی و کنایه گونه خود توفیق یافته است.

«واعظان کاین جلوه درمحراب و منبر می‎کنند
چون به خلوت می روند آن کار دیگر می‎کنند»

البته واژه‎ای چون واژۀ رند پیش از حافظ نیز در شعر شاعرانی چون سنایی، خیام، عطار، سلمان ساوجی، سعدی و … نیز کاربرد داشته اما عموما یا در معنای منفی به کار رفته -که مترادف است با کلماتی چون لاابالی، زیرک، منکر و…)- یا در لباس فردی بی‎قید و از هر دو جهان آزاد که یقینا جایگاه و مقامی را که حافظ برای این واژه قائل شده است، ندارند. مگر در شعر سنایی که پیش از او با بیانی فرازمینی و در حد بیان حافظ از این واژه یاد کرده است:

« تا خدمت رندان نگزینی به دل و جان
شایستۀ سکان سماوات نگردی»

اما حقیقتا ارتباط میان طنز و واژگانی از این دست چیست؟ دکتر شفیعی کدکنی در یادداشتی تحت عنوان «طنز حافظ» تعریف شخصی خود را از مفهوم طنز اینگونه ارائه میدهد که طنز تصویر هنریِ اجتماع نقیضین و ضدین است. وی معتقد است جامعه‎ای که حافظ در آن می زیسته سرشار از این تناقضات سیاسی و اجتماعی‎ست و ارکان این جامعه نیز در شعر شاعر موج می‎زند. در واقع ریای برخاسته از شخصیت حاکمانی نظیر امیر مبارزالدین، منشأ بیان انتقادی و اعتراضی شعر حافظ است.

«خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش
که ساز شرع از این افسانه بی قانون نخواهد شد»

و ابیاتی از این دست که از تک تک کلمات آن مفهوم تناقض و تضاد به دست می آید. تضاد و تناقضی که حکومت زمانۀ شاعر به دلیل دست‎آویز کردن شرع و مذهب و کشیده‎شدن به ورطۀ ریا، دچار آن است.

« خدا زان خرقه بیزارست صدبار
که صد بت باشدش در آستینی »

طنز تلخ موجود در این ابیات، چنان است که گاه به جای لبخند می‎لرزاند و گریان می‎کند. طنزی که خنده‎اش هم از گریه غمناک‎تر و تلخی‎آفرین‎تر است. طنزی متفاوت با هجو و هزل زمانۀ حافظ که رندانه در شعر او جا خوش کرده است و فغان سر می‎دهد:

«چنین که صومعه آلوده شد به خون دلم
گرم به باده بشویید حق به دست شماست»

در پایان باید معترف شویم که شکل‎گیری چنین طنز بی‎پیرایه و پاکیزه‎ای تا عصر حافظ بی‎سابقه بوده و میتواند برای شعر دوران حاضر سرمشق و سرلوحه‎ای شایسته باشد. ویژگی‎ای که به ماندگاری شعر وی در گذر از قرن‎های متمادی انجامیده است.

«محتسب شیخ شد و فسقِ خود از یاد ببرد
قصۀ ماست که در هر سر بازار بماند»
منبع : شهرستان ادب

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر