من حامل شالم، از وقتی که سرما شده شامل حالم!
کاریکلماتورهای حسین مقدسی نیا
- وقتی که سیر میخوابم، سیر نمیخوابم!
- سر از سینه میبرد غم وقتی دل از غمش بریده باشی!
- وقتی که قند چایی مینوشد، قند در دلش آب میشود!
- چوب کبریت با کبریت اصطکاک پیدا کرد خودش را به آتش کشید!
- دو کله قند بی نشان سر به هم سائیدند، بینشان شکر آب شد!
- مهمانخانه داشت، مهمان خانه ما بود!
- کارد میزدی خونش در نمیآمد، پشهای که به خونم تشنه بود!
- قند قد کشید در خونم خوردنش قدغن شد!
- کلک سوار کرد تا سوار کلک شود، این کلک خیال انگیز!
- نفس ترافیک بند میآید وقتی تو چراغ سبز نشان بدهی!
- شمع از غصه سوخت و آب شد وقتی عشق پروانه به گل فاش شد!
- لامپ از حسادت سوخت، شمع در محفل عشاق میسوخت!
- جفت پایش را توی یک کفش کرده بود مردی که عقیده داشت کفشش لنگه ندارد!
- فرهاد که جوش میآورد شیرین میزد!
- شمع را کشتند تا ظلمت را چراغانی کنند!
- کور سوی آرزویش رفت وقتی کورسوس امیدی در دلش روشن شد!
- دزد ها شبهای مهتابی آفتابی نمیشوند!
- صاف رفتم توی دل چین و چروک برگشتم!
- ابر دلخون خون بارش میکند!
- حرفهایم بوی خون میدهد وقتی لثهام خونریزی میکند!
- آب زیر کاه بود دزد ناشی در کاهدان غرق شد!
- سرخ پوست رنگ پریده با سیلی صورتش را سرخ نگه میدارد!
- کش دست درازی کرد، دست از پا درازتر برگشت!
- فنِ دک کردن سمج را فندک برایم روشن کرد!
- وقتی کاردار زده شد، بی کار شدم!
- پا شد با سر آمد از دست رفت!
- انسان بی دل و دماغ، بی دلی ست که بوئی از انسانیت به دماغش نخورده!
- آنقدر پا روی پا انداخت و دست روی دست گذاشت اکنون هزار پا و هزاردستان دارد!
- من حامل شالم، از وقتی که سرما شده شامل حالم!
- با یک من عسل هم نمیشد خوردش قورباغه ای که قورت داده بودم!
- دل در گرو امانت فروشی داشتم فروختم!
- شانس یک بار در خانه ات را میزند اگر دوبار زد، پستچی است!
- قبل از آنکه کیفم پیش دوستان آبرویم را ببرد، دادم بزنندش!