سری شصت و هشتم از سیبیل نوشت ها_مجموعه بیست و پنجم
کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی :
_زود پرپر شد، آرزوی پرنده فروش.
_با آمپول هوا، هوای خودش را عوض کرد.
_مجرمان را روشن فکر می کردند در زندان، با صندلی الکتریکی.
_سوزنبان بیمارستان است، آمپول زن.
_برای معده ای که باد داشت، بادبزن خریدم.
_شیمی درمانی می کرد معلم شیمی، دانش آموز تنبل را.
_نیروی زمینی را برای تنبیه، به زیرزمین فرستاد فرمانده.
_فرصت سوزی کرد ساده لوح، زندگی اش سوخت.
_هوش بری خواند دختر، تا دل بری کند.
_کام ملتی را شیرین می کند شعبده باز ماهر، با یک حبه قند.