معرفی مجموعه شعر طنز «از افاضات شیخ انصاری»
نویسنده : راشد انصاری
نشر امینیان و حوزه هنری هرمزگان
سال ۹۵
طنز آن باشد که چون نوشته آید، مردم را بخنداند و مسئولین را بلرزاند و هرکه بخواند، در معنی آن فرو ماند که از عجائب و غرائب است و چکیده ذوق خلایق ظرایف.
طنزپرداز هر جا که رود راست ببیند و راست نویسد و چون بر مذاق مدیران خوش نیاید، او را موجودی بد ذات و لئیم خوانند؛ اما هرگز ندانند که مدح و مداهنه و لاپوشانی کمکاریها و خیانت و ریاکاری و دروغ، از وظایف طنز نیست. پس بر مدیران نیک اندیش واجب است که در مرمت حال این طبقه بکوشند و با طبع ظریف آنها بجوشند که این گروه خیرخواهانند و رفیقان شفیق. نه مضرّ حیات و مخلّ جلسات!
بر وزارت جلیله کار و امور کارگران لازم باشد که طنزپردازی را جزو مشاغل سخت و زیانآور بشمارند و در تعظیم و تکریم بیمه و اضافه کاری و سختی معیشت آنها سعی تمام نمایند. چرا که این شغل، هم هنر است، هم کار. و کاری سختتر از کار در معادن زغالسنگ و مترو و اورژانس و آتشنشانی!
بر دولت فخیمه نیز واجب است که با تأمین معیشت این گروه، نسبت به اعاده حیثیت این هنر باستانی اقدام نمایند.
در نقدینه این هفته، ما را قرار آن است که در زیر سایه راهبردهای خردمندانه سردبیر سر به زیر و صمیمی ضمیمه، مجموعه نوینی از خواجه عبدالله راشد انصاریِ عارفِ طنزاندیش استان حرارت خیز هرمزگان با عنوان شیرین «از افاضات شیخ انصاری» را تقدیم ادب دوستان طنزپرور نماییم.
همان عارف درد آشنای بندرعباسی که در نشریات استانی یک تنه به سراغ تمام مشکلات میرود و «خالو راشد» تخلص دارد. کتاب تازه این خالو که به تازگی منتشر شده است (مبارک باشد)، مکتوبی است فیروزه رنگ، سرشار از کلمات پوست پلنگ که از آغاز تا پایان به قلع و قمع کمکاری، ریا، دروغ حیف و میل کنندگان بیتالمال پرداخته و دمی از اصلاح امور و آبادانی کشور غافل نیست.
دایی راشد از فکاهه پردازان طنزاندیش کشور باستانی ایران است که از زمان هخامنشیان سر به سر مسئولین و مدیران محلی میگذارد و چون لحن و نوشتههایش به ملاحت خاصی آغشته است و مردم را و مسئولین را خوش میآید. بهطوری که مسئولین بیشتر از مردم به نوشتههای او میخندند!
راشد عزیز الممالک نظمی ساده و استوار دارد. اهل سیاهنمایی نیست و تا حد امکان مشکلات مردم را با حذف «میم» شکلات کرده و به حلق آنها میریزد. نمونههای زیبایی از طنز منظوم ایشان را در این مجموعه شاهدیم که یک سر و گردن از زرّافهها بالاتر و بهتر است!
او در تمام قوالب سوژههایش را قالب میکند. از مثنوی تا شعر فرانو و قول داده که مجموعه شعرهای فرانوییاش را نیز با عنوان «دموکراسی نهنگ» منتشر نماید.
شعر خانوادگی/ پس از دو دهه شعر و شاعری/ پسرم میگوید/ کاش پدر بقالی داشت و شبها به جای شعر/ لواشک و بستنی میخوردیم/ همسرم میگوید:/ کاش طلافروشی داشت و مادرم میگوید/ کاش یک جو غیرت داشت/ و موهایش را دم اسبی نمیبست/ اما بیآنکه خود خبر داشته باشند/ در این شعر همگی شاعر شدهاند!/
بخشی از شعر شمیم نوروز :
به زودی طبق تقویم جلالی/ طبیعت شاهد فصلی جدید است
شمیمش پر شده در کوی و برزن/ همان عیدی که مقداری سعید است
دگرگون میشود حال من و تو/ اگر چه با چنین وضعی بعید است
زنم گوید ببر ما را سفر کیش/ چه باید کرد دستورش اکید است
فرار از خانه طرحی بود و لو رفت/ بله، هنگام دید و بازدید است.
با آرزوی حالی خوش و حالتی بندری برای راشد عزیز!
منبع : روزنامه اطلاعات، سهشنبه ۹ خرداد ماه ۱۳۹۶