داستانک طنز : تَق
افسانه بختیاری نژاد : صدای تلق تولوق استکان ها اذیتم می کرد. چادر سفیدش عطش انتقام مرا بیشتر می کرد. دست و پای بلوری اش…
افسانه بختیاری نژاد : صدای تلق تولوق استکان ها اذیتم می کرد. چادر سفیدش عطش انتقام مرا بیشتر می کرد. دست و پای بلوری اش…
-: «شغل داری؟» =: «بله»، -: «تجاری؟» =: «نه» -: «پس چه؟ حتماً شدی اداری نه؟!» =: «کارمندم، بله غلام شما تا چه باشد جواب…
خواستگاری شاعرانه در پارک! منم یک آدم بی کار، بانو! ولی دارم هوای یار، بانو! وَ قلیان می کشیدم قبل خدمت! پس از آن می…
امروز به مناسبت آغاز هفته کتاب، به کتابفروشیهای شهر خود بروید و با حضور خود رونقی به آنجا بدهید. دیگر سالی یک بار که میشود…
راهنمای گام به گام ازدواج – قسمت دوم : خودشناسی! در قسمت قبل، نیت و قصدتان از ازدواج را مشخص کردید. حال اگر هنوز نیت…