شعر طنز / باور کنید، روزی، مرغی در این جهان بود
باور کنید، روزی، مرغی در این جهان بوددارایِ سینه و سر، هم بال و پا و ران بود این مرغه شوهری داشت، اسمش، آقا خروسههر…
باور کنید، روزی، مرغی در این جهان بوددارایِ سینه و سر، هم بال و پا و ران بود این مرغه شوهری داشت، اسمش، آقا خروسههر…
ما ـ طنزنویسان ـ بجز از حق نپرستیم … *** ما ـ طنزنویسان ـ بجز از حق نپرستیم دل جز به رضای دل آن یار…
تابستان آمد بهارِ روحافزا رفت و، آمد فصلِ تابستان چه فصلی که، در او بارد ز افلاک آتشِ سوزان چه فصلی که، جهنم پیشِ رویش…
شعر طنز حمید آرش آزاد آن موتور داری که کیفِ بنده را قاپیده است گوییا در ظلمتِ شب، گربه را خز دیده است چون که…
از روىِ دست اخوان ثالث ثبتِ نامستان پولستانى! شعر طنز حمید آرش آزاد « سلامت را نمى خواهند پاسخ گفت» سرها سخت مشغول است «وگر…
من طنز پردازم شعر طنز حمید آرش آزاد من شاعرِ درد آشنایِ عصر خویشم خدمت به این مردم بُوَد آیین و کیشم سوغاتیام طنزِ متین…
یعنی توقع تا این حد؟! شعر طنز حمید آرش آزاد زیرپوست خویشتن چند استخوان دارم هنوز هم،کمی تا قسمتی، در جسم جان دارم هنوز در…
سهمِ ما…! شعر طنز حمید آرش آزاد از جهان، یک جان زار و ناتوان شد سهم ما یک سفر بر حومهی نصفِ جهان شد سهم…
به مناسبت مهمانی افطار در منزل یکی از اقوام دندان روی جگر بگذار! شعر طنز حمید آرش آزاد میزبانا! امشبی از دستِ مهمان غم مخور…
خوشا به حالت، جوان! شعر طنز حمید آرش آزاد خوش به حال تو که «مرز پر گهر» دارى، جوان بر همین سرچشمه ىِ علم و…
در فراق یار..!؟ شعر طنز حمید آرش آزاد بى تو، اى دلبر! اطویى نیست برپیراهنم بس که ماندم بى کتک، هرلحظه مى خارد تنم ظرفها…
بنشین! ای به هر پای تو قربان دو- سه تا جان، بنشین ای که با وعده شود درد تو درمان، بنشین نیست گر مبل لویی…
از روى دست فریدون مشیرى تو بمان و تو بمک! شعر طنز حمید آرش آزاد «همه مى پرسند»: «چیست در زمزمه ىِ مبهم آب؟» چیست…
گویا فقط من خورده ام! شعر طنز حمید آرش آزاد کس نمى گوید فلانى غاز بریان مى خورد تازه از آن غاز، تنها سینه و…
ثبتِ نامستان پولستانى! از روىِ دست اخوان ثالث «سلامت را نم خواهند پاسخ گفت» سرها سخت مشغول است «وگر دستِ محبّت سوىِ کس یازى» به…
از روىِ دست سهراب سپهرى نشانىِ زمینِ خریدارى شده! شعر طنز حمید آرش آزاد – خانه ىِ بنده کجاست؟ «در فلق بود» که یک آدمِ…
به مناسبت مهمانی افطار در منزل یکی از اقوام دندان روی جگر بگذار! شعر طنز حمید آرش آزاد میزبانا! امشبی از دستِ مهمان غم مخور…
هنوز که هنوز است؟! شعر طنز حمید آرش آزاد نیمه شب بگذشت و من در حسرت شامم هنوز شصت سالی سوختم مخلص، ولی خامم هنوز…
چه خوب میکنند؟! دلبران با اودکلن خود را معطر میکنند با چنین ترفند، گل را خاک بر سر میکنند طول و عرضِ بینیِ خود را…
به مناسبت ۴ دی ماه سالروز تولد حمید آرش آزاد : «در جامعهای زندگی میکنیم که همه عوامل جمع شدهاند (بخوان دست به دست هم…