کاریکلماتور : روی حرفم ایستادم، کمر حرفم رگ به رگ شد!
ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : جای سِفت راه نرفته بود که شب برایش دراز شده باشد! دروازه بان، بین دو نیمه گل خورد! دیشب خوابت…
ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : جای سِفت راه نرفته بود که شب برایش دراز شده باشد! دروازه بان، بین دو نیمه گل خورد! دیشب خوابت…
ابوالقاسم صلح جو* (پیرسوک) : – مدافع حقوق بشر، جلوی دروازه ی زندان، بازی میکند. – بجای گوش ایستادن، به دفاع آخر رفت. – با…
یک جای کارش می لنگید، اخراجش کردم من ( ابوالقاسم صلح جو ) در بیست و سوم مُرداد ماه سال یک هزار و سیصد و…