سیل خانه های تب دار را به پاشویه فرو برد
سیل خانه های تب دار را به پاشویه فرو برد. کاریکلماتور های نائله یوسفی : لوح تقدیرش ساده لوحی بود. راستی را از چوب یاد…
سیل خانه های تب دار را به پاشویه فرو برد. کاریکلماتور های نائله یوسفی : لوح تقدیرش ساده لوحی بود. راستی را از چوب یاد…
۱-پاستوریزه “سرخ”می کنم، ماهیِ”شیر”را! ۲- تا زخم”خورد”، معده اش خونریزی کرد! ۳- وقتی با خودم قهرم، به سایه ام اخم می کنم! ۴- گوش می…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : در”سه گاه”، نماز می خوانم! فرمان پرایدم “راست” بود، “چپ”اش کردم! هنور مرا بلد نشده بود، مُدام در آغوشم گم…
کاریکلماتور : چون خوابم “سبک” است، با وزنه می خوابم! تا از خواب می پَرَم، رگِ خوابم رگ به رگ می شود! از وقتی گوشم…
تنها آبزی اهل دود و دم، ماهی دودی است! کاریکلماتور نائله یوسفی آدم شسته رفته را باید روی بند رخت پهن کرد. آنقدر سنگشان را…
کاریکلماتور های پیرسوک ۱-لهیده شده بودم، وقتی تو”رسیدی”! ۲- “دل”داشته باشی، عشق “حاکم”می شود! ۳- دو”دل”بود، “جگرم”! ۴- گوشم را”تیز”کردم، تا گوشش را بِبُرَم! ۵-…
سیبیل نوشت ها (کاریکلماتور) سری نود و ششم _شک از تشک خیس اشک بر چشمان کودک نشاند. _ساس با احساس به تن آدمی می چسبد….
کاریکلماتور های محمد مهدی معارفی دنبال مبل می گردم برای عقب نشینی. برای ابراز شرمندگی،یکدندگی می کرد مسئول. جاگیر شده بود حرف های نابجا در…
سری نود و چهارم از سیبیل نوشت ها می گریخت از دیدن ریختش،ریخته گر. دمی با آدم دنی نمی توان گذراند. دور افتاده است لبخند…
ترش می کرد فرهاد ، تا ماست”شیرین”می خورد! کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) : دست اش بوی عطر می داد، “گل کاشته بود”! ترش می…
سیبیل نوشت های سری نود و سوم کاریکلماتورهای محمد مهدی معارفی درنگ نمی کرد در انگ زدن حراف. ضربه اش کاریست بیکاری. در بهداری با…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو برای بالا رفتن ازدرخت،”سایه”ام نردبان شد! زندگی دل می خواهد، دلم را نَبَرعزیزم! آدمِ “روشنی” بود، برای صرفه جوئی خاموشش کردند!…
سری نود و دوم از سیبیل نوشت ها کاریکلماتورهای محمدمهدی معارفی سوگند خوردم دیگر گرسنه نماندم. به دنبال یار به دیار غربت رفتم. شخصیت کاذبی…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-ازکارفارغ نمی شد، سزارین کرد! ۲- پایم را لای درگذاشتم، تا درِ شوخی را باز کرد! ۳- کودک گرسنه، سرِ…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-درهوای استخر، شنا می کنم درزورخانه! ۲- چشم های”عسلی”فرهاد، نگاه”شیرین”صادر می کرد! ۳- گاهی”نمی کشید”، خستگی در می کرد ترازویش!…
سری ۹۱ نود و یکم از سیبیل نوشت ها _دست به کار شدم تا کار خودم را بسازم. _به تعطیلی می کشاند روزگار مردم را…
سری (۹۰) فردوسی پوری سیبیل نوشت ها _گل به خودی است هم نشینی با آدم شوت. _از ورود آدم های تابلو به گالری جلوگیری می…
در بستر حوادث ، زخم بستر گرفتم سری هشتاد و نهم از سیبیل نوشت ها در سال ۱۳۹۸ کاریکلماتور _سر به داری را برگزیدم از…
کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو : ۱-برای لحظۀ دیدار، به جمع آوری چشم پرداخته ام! ۲- آدم معتاد، چوبِ رفاقت اش را می خورد! ۳- تا…
کاریکلماتور های محمدمهدی معارفی سری هشتاد و هشتم از سیبیل نوشت ها همدمم دمدمی بود،روزگار از دمارم درآورد. برای به دست آوردن آرا،خودآرایی می کرد…