طنزگویان که به ظاهر لب خندان دارند، از درون سخت مصیبت زده و نالانند!
” در نظربازی ما بیخبران حیرانند ” نظرات البته خود، مختلف الالوانند عده ای در نظر، اوصافِ خدا می بینند عده ای از نظرِ اهلِ…
” در نظربازی ما بیخبران حیرانند ” نظرات البته خود، مختلف الالوانند عده ای در نظر، اوصافِ خدا می بینند عده ای از نظرِ اهلِ…
* سکنجبین! ای از لبت چکیده به کامم سکنجبین صفرا بَر و معطّر و خوشاب و دلنشین آن لعل لب بر آمده از کان کائنات…
(روزها فکر من اینست و همه شب سخنم) که چرا نیست در ابعاد ِ وجود ِ تو جَنَم؟! از کجا آمده ای؟ آمدنت بهر چه…
دفتری فول و خوش ویو داری میز شیکی به شکل یو داری مازراتی خریده ای بَه بَه بنز و مزدا تِری نیو داری کبک و…
یک شاعر دربدر غزل می گوید بی مادر و بی پدر غزل می گوید در طول شبانه روز لال و گنگ است حالا که شده…
*فالگیر پیرمرد فالگیری در گذر دیدم و گفتم : چطوری ای پدر؟ گفت : دارم کسب روزی می کنم از حماقتهای جمعی رهگذر گفتمش :…
خیلی دور، خیلی نزدیک! رفته بودم بنده جشنِ سینما بود خالی واقعاً جای شما! سالنش خیلی بزرگ و شیک بود صندلی هایش به هم نزدیک…
زنِ من قاشق و چنگال می خواست اتو و بوفه و یخچال می خواست برایش جوجه و پاچین خریدم به شدّت غُر زد او چون…
حذف شد در پی یک وام، کفشم پاره شد، پا حذف شد همچنین اعصابم از پایین و بالا حذف شد بس هوا با هر نفس،…
خواب دیدم نانمان در روغن است گرچه نان هم قیمتِ تیرآهن است می خوریم املت به جای جوجه چون مظهرِ دارایی، املت خوردن است خواب…
شعر طنز گرانی شکر گران گشتی و کامم شور گشته ز شیرینی زبانم دور گشته خورم صبحانه را باچای، بی تو شکر جان اشتهایم کور…
بنشین بر لبِ این جوی، و یا اصلاً رود. بیخیالات کلامِ شاعر، که به تو میگوید: «گذر عمر ببین» داخلِ جوی و یا رود، در…
*طنز تلخ «درد پیری»! نمی پرسد کسی حالم ازیرا شدم پیری «عبوسا قمطریرا» به نقصان چون سلامت، بردباری فزون کج خلقی و ناسازگاری به هر…
شعر زیر را هاشم رضا زاده در وصف سهراب گل هاشم سروده است : حضرت مستطاب، گلهاشم* روی چون آفتاب، گلهاشم مالک جمله های شور…
پریدن از لب دیوار، سخت است! عزیزم! واقعاً این کار سخت است زنم در جیب من سیگار دیده دگر با این حساب انکار سخت است…
جام بلا ما شوهرانِ جام بلا سرکشیده ایم نان آوران دیر به منزل رسیده ایم از صبح ازدواج، مرتب؛ نه پاره وقت تا بوق سگ…
*گرانی شده است! قاتل شادی و لبخند گرانی شده است تلختر از سخن پند گرانی شده است روی دلهای جماعات بشر افتاده غصه چون کوه…
چیزهای بد! پول کم، قسط فراوان خوب نیست حال ما در شهر تهران خوب نیست زیر باران با تو می چسبد ولی کفش من هنگام…
سعید طلایی شاعر و طنزپرداز شعری با دست مایه عید فطر و پایان ماه مبارک رمضان سروده است: عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت…
وعده! گفته بودی چو «نماینده» شوم، یکماهه فقر را ریشه کن از شهر شما خواهم کرد مسجد و مدرسه، گرمابه و بیمارستان به تمنّای دل…