شعر طنز : شهر ما شهردار ندارد، یک نفر جان نثار ندارد
به بهانه تاخیر در معرفی شهردار تهران : شهر ما شهردار ندارد یک نفر جان نثار ندارد مثل اسبی که بی کس و کار است…
به بهانه تاخیر در معرفی شهردار تهران : شهر ما شهردار ندارد یک نفر جان نثار ندارد مثل اسبی که بی کس و کار است…
در محلّ کار؛شوخی میکنیم با سرِ خودکار؛شوخی میکنیم گاه شوخی های ما هنجاری اند گاه ناهنجار شوخی میکنیم شوخی اغلب با زبان گردد شروع بعد…
روز جهانی کار و کارگر گرامی باد. منم یک کارگر با صد امید و کمی زهر است این دنیا به کامم تمام حق من شد…
کاشکی کاشکی در سرزمینم هیچ کس مسکین نبود هیچ کس پژمرده و افسرده و غمگین نبود اقتصاد کشورم پر رونق و پر شور بود هیچ…
دید و بازدید خیلی مدرن! از آنجایی که ضیقِ وقت داریم وَ کلّ هفته را مشغول کاریم! سفر یا دیدن اقوام؛ سخت است و مهمانی…
دلار نازنین شاعر : سعید طلایی خودروی ملی ما از خودروی چین بهتر است اقتصاد ما درست و اقتصاد چین خر است گاو ما شکر…
عجیب می ترسم شاعر : بهار نژند از این فضای دلاری عجیب می ترسم از این رکود و نداری عجیب می ترسم همین که سال…
ازدواج از زبونِ یه پسرِ خسته: تازگیا همه یه جوری شدن کلیدشون قفل شده روی من مامان کت و شلوار نو خریده خدا میدونه که…
سرنوشت کشاورزی بهار نژند از لحظه ی خلقتم در این شهر بزرگ در باغ و زمین خود کشاورز شدم باغات و زمین و مرتع من…
ما عاشقِ پولیم، خدایا برسانش یک ذرّه عجولیم، خدایا برسانش از غصه ملولیم، خدایا برسانش در حالِ نزولیم، خدایا برسانش پول است که برّنده تر…
شعر طنز مهدی استاد احمد به همراه پسرشون (سپندار استاد احمد) با موضوع مهمانان نوروزی را در ادامه ببینید : ***
«پیامی از دیار باقی» آنها که زنده اید! به هنگام مرگتان لطفاً مسیریاب برایم بیاورید چون عمر در مجاهدت معصیت گذشت همراه خود ثواب برایم…
خانه تکانی شُست کلّ خانه را هر چند خیلی پاک بود توی کارش هم بدون شوخی و بی باک بود فرش را از زیر پاهایم…
قصیدک:«عیدانه»! بامدادان که تفاوت نکند لیل و نهار خوش بود دامن صحرا و تماشای بهار صبح امروز نبندید اگر بار سفر میهمان می رسد از…
نوروز و مخارج آن بهار نژند نوروز شد و مخارج آن هم روش آجیل و گز و پسته ی خندان هم روش هر پسته خودش…
از بس زنم کلاس برایم گذاشته/ دیگر مگر حواس برایم گذاشته شب شعرآیینی بانوی آفتاب مرودشت متفاوت با دیگر شب شعرها و با چاشنی طنز…
خوشا به حالت، جوان! شعر طنز حمید آرش آزاد خوش به حال تو که «مرز پر گهر» دارى، جوان بر همین سرچشمه ىِ علم و…
جنگل ، ریه ی شهر، زمین خواری جنگل از این همه قلیان بدنش می لرزد از زمین خواری انسان بدنش می لرزد از زمین خواری…
چند وقت پیش، یه روز صبح تو ادارهمون، همکارام ازم شاکی شدن که چرا دو تا نونبربری رو تکی خوردم و به اونا خامهٔ باقرم…
شعر پند مادر، قطع نت سرعت نت کم شد و شب قطع شد زین جهت ناگه شدم بی خود زخود ریخت اعصابم به هم شد…