مسعود روشن پژوه معتقد است که ایجاد اتاق فکر برای چگونگی برنامهسازی برای کودکان و نوجوانان از مهمترین اقداماتی است که باید در این امر صورت بگیرد تا کودکان ما از خوراکمهای ناسالم کشورهای غربی فاصله بگیرند.
به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرگزاری تسنیم، خاطرات خوش کودکی یکی دو نسل از ایرانیها با مسابقه به ظاهر سادهای گره خورده است که یک مرد مهربان پرهیجان پشتش ایستاده است.
در ادامه با مسعود روشنپژوه درباره سفر به شهرستانها و خارج از ایران صحبت کردیم و مشکلات ساخت برنامهسازی کودک را آسیبشناسی کردیم.
تسنیم: براساس چه اتفاقی شما شروع به برنامهسازی و رفتن به شهرستانها کردید. حتی در آن زمان هم این مرکزگرایی و خلاصه کردن رسانهها در کلانشهری به نام «تهران» مد پرطرفداری بود.
روشنپژوه: من شهرستانها را دوست دارم، این حرکت از آبان ماه سال ۶۸ شروع شد و بعد از ۸ برنامه تصمیم گرفتیم که ادامه کار را از آذربایجان شروع کنیم و به استان هرمزگان برسیم یعنی خطی را به صورت اریب از غرب به شرق بپیماییم.
وقتی این برنامهها روی آنتن میرفت بازخورد خیلی آن خوب بود و مردم خیلی استقبال کردند ما وقتی به یک شهرستان میرفتیم واقعا مردم میآمدند و احساس میکردیم که اتفاق خیلی جالبی افتاده تا این اندازه که مردم از ورودی شهر حضور پیدا میکردند. الان هم همین طور است و این حرکت خیلی هم برایم جالب است.
باور کنید در تبریز حدود ۲۰ هزار نفر آدم آمده بودند و ما نتوانستیم به خاطر ازدحام جمعیت کار را ضبط کنیم. بازخوردهای برنامه در شهرستانها خیلی خوب بود. من احساس میکنم که در حق بچههای شهرستانی ظلم شده است. الان نگاه نکنید که مرکز شهرستانها راه اندازی شده، قبلا واقعا این طور نبود، من الان میروم شهرستانهایی که بچهها در آنجا از پیش پا افتادهترین امکانات زندگی و امکانات تحصیلی محروم هستند از کفش بگیرید تا…. و هیچ رسانهای نیست که آنها را نمایش بدهد.
نمیدانید چه خبر میشود وقتی بچهها خودشان را در تلویزیون میبینند. باور کردنی نیست، واقعا بچهها از سرخوشی نمیدانند باید چه کار کنند. در افتتاحیه شبکه پویا به آقای احمدینژاد گفتم: فقط خوشحالیم از این است که بچههای خطه بوشهر و سیستان و بلوچستان، بچههای خراسان جنوبی همه دلخوشیشان به این شبکه پویا میشود.
البته ناگفته نماند که برآورد تولید این برنامهها در شهرستانها اصلا نمیارزد یعنی شما اگر بخواهید بروید شهرستان نمیتوانید با پنج نفر عوامل بروی. باید هزار ترفند به کار ببریم تا یک برنامه را به جلو ببریم در صورتی که برنامه سازی برای کودک در مقایسه با فیلمهای سینمایی در همه جای دنیا اول بوده و کلا تعریفی که برای کودک و نوجوان میشود همیشه بالاتر بوده است.
کارهایی که برای بچهها انجام میشود همیشه باارزش بوده و هزینه بالاتری پرداخت میشود و برآوردهایش چندین و چند برابر بوده است. اما اینجا میگویند چند تا بچه دور هم جمع میشوند و برنامه به تولید میرسد دیگر. بابا مگر شوخی است؟ در این چند سال برنامه یک نفر خون از دماغش نیامده است. به طور تصادفی در این همه سال ضرب در ۲۰۰ بچه حداقل به دو میلیون، سه میلیون بچه سرویس دادیم.
از این حرکت هم شبکه خیلی استقبال کرد. احساس کرد که جای خالی چنین حرکتی وجود دارد و اگر قرار است برنامهای برای کودکان ساخته شودباید کل کودکان ایرانی را در نظر بگیرد پس باید ارزش گذاشته شود و همه بچهها دوربین را ببینند و از نزدیک مشارکت داشته باشند. جاهای دیگر هم خیلی از کار استقبال شد، مرتب هم از آموزش و پرورش، نهادها، ارگانها برای ما نامه میآمد که بچههای ما را دریابید.
من سعی میکنم همیشه یک خاطره خوش از خودم به جا میگذارم به خصوص برای قشر نوجوان، الان هم ثمرهاش را میبینیم.بارها شده است که آدم بزرگها میآیند سراغ من و خاطراتی تعریف میکنند از سفر به شهرهایشان که خود من هم یادم نیست.
ما یک فضای رفاقتی در برنامههایمان داریم. بچهها احترام خاصی برای مجری برنامه قائل هستند. در همان یک ربع برنامه هم به بچهها در حال آموزش و یاد دادن هستیم.دختر و پسر از سن چهار، پنچ؛ شش و هفت ساله گرفته تا ۹۰ ساله کنار هم مینشینند و یک تجربه عجیبی کسب میکنند.
تسنیم: ظاهرا شما به کشورهای دیگری هم رفتهاید و مسابقه اجرا کردهاید. توضیح بفرمایید که چند تا برنامه اجرا کردید؟
روشنپژوه: هشت تا برنامه داشتیم, اروپا هم رفتیم و برنامههای آنها به شکل دیگری در شبکه جامجم پخش شد. این برنامه به عنوان «محله ایرانی» پخش شد و خیلی هم جالب بود برای من که بچهها در مدرسهای تحصیل میکردند که آن مدارس تحت سرپرستی مدارس ایرانی بود، اما انگار شما در پایین هفت تیر میروید در یک مدرسه. به خصوص اینکه ما به مدد سیگنالهای تلویزیونی یک ارتباطات تعاملی را هم تعریف کرده بودیم که حالا نمیدانم اصلا قرار است چه اتفاقی بیفتد.
وقتی میگویم شبکه جام جم پنجره ایران و ایرانی در واقع این ارتباط باید دو طرفه باشد و سعیمان بر این بود که با تدارک همچنین برنامههای تعاملی با هموطنانمان در خارج از کشور ودوستانی که در ایران هستند ارتباط برقرار کنیم.
تسنیم: مزایای این برنامهسازی در شهرستانها و کشورهای دیگر چه بوده است؟ که همواره ما شاهد ادامه این روند بودیم و استقبال بسیار خوبی را داشته است و حتی در برخی دیگر از برنامهها نیز شاهد ادامه این جرکت به شکل دیگری بودیم.
روشنپژوه: تنوع خیلی خوبی است گیلان خیلی جای خوبی است، استان اصفهان، خراسان رضوی، بوشهر، خوزستان فضای قشنگی است چقدر هم خوب است من رفته بودم چند هفته پیش به سمت خوانسار، فریدون شهر این مردم خوب شمال را نمیشود با جای دیگر مقایسه کرد. بابا خوانسار چیست؟ اصلا بهشت است. میرویم آنجا و بچهها را جمع میکنیم انقدر لذت میبریم که هیچ وقت فراموش نمیشود و بچهها هم میفهمند که تلویزیون هم آنها را میبیند.
البته الان بچهها خیلی فرق کردند. بچههای آن سالها جذابیت بصیریشان خیلی فرق میکرد اما ساده بودن برنامه هنوز جواب میدهد. شلوغ نباشد، دو دو تا چهار تا باشد.
تفاوتها خیلی زیادتر است البته بچههای امروز حوصله و صبر ندارند، همه چیز را میخواهند سریع به دست آورند در حالی که قبلا این طور نبود و آرامش بیشتر بود. این عجله و هول بودن اصلا نه تنها در بزرگ ترها هست به سراغ بچهها هم آمده و حتی آستانه صبر همه پایین است، تا یک بوق میزنی طرف اجدادت را فحش میدهد. بچهها هم همین طور شدهاند.
من برنامهای پنج هزار تومان میگرفتم ۲۶ تا برنامه کار کردیم نزدیک ۱۳۰ الی ۱۵۰ تومان شد رفتیم باهاش یک ماشین خریدیم الان شما هر چی کار میکنی باز هم کم میآوری. الان یک برنامه و دستورالعملی آمده که مجریها تعریف شوند برای شبکهها خب این یعنی چی؟ مثل این میشود که پزشک بیمارستان امام، فقط باید در بیمارستان امام کار کند و انحصاری شود. مگر من با یک ربع برنامه اموراتم میگذرد؟ درست است تهیه کنندهاش هستم اما یک ربع برنامه کار من را راه نمیاندازد و من چند سر عائله هستم و باید به شبکههای مختلفی بروم تا بتوانم زندگی را اداره کنم.
تسنیم: با توجه به سابقه طولانی شما در برنامهسازی کودک شبکه نسل دوم نسیم که به تازگی شروع به کار کرده هم پیشنهادهایی را برای تولید برنامه به شما داده است؟
روشنپژوه: شبکه نسیم هم به هر جهت بنا را بر این گذشته که شبکه نشاط و سرگرمی باشد قرار بود برایشان کاری را انجام دهیم حالا ببینم چطور میشود.
این برنامه در واقع آکادمی جوک بود. یعنی اینکه تقلید صدا کنند جوکی تعریف کنند مثلا جوکر سال اسمش را بگذاریم یک کسی که طناز است و به عنوان رتبه اول معرفی کنیم.
در حقیقت مثل آکادمیهایی که در کشورهای دیگر تحت عنوان آکادمیهای موسیقی کار میکنند. قرار است که همچنین کار آکادمیکی انجام دهند که البته کار سخت و هزینهبر است.
تسنیم: احساس میشود یکی از دلایلی که باعث شده تا برنامه «مسابقه محله» تا امروز ادامه پیدا کند طنز ذاتی شماست. طنزی که نمونههای متنوعی از تکرار آن در تلویزیون مشاهده شد اما به این اندازه موفق نبود و ادامه دار نشد. طنز در تلویزیون ایران راه پرفراز و نشیبی طی کرده است و ظاهرا هنوز فرمول خاصی برای طنز تلویزیونی به وجود نیامده است.
روشنپژوه: اول اینکه خداوند در ذات هر کسی ویژگیهایی را قرار داده است.در این حرفه، هیچ کس نمیتواند از روی دست شما بنویسد اگر هم بنویسد ممکن است شبیه شما بنویسد ولی هیچ وقت نمیتواند مثل خودتان بنویسد. ما هم این طور هستیم اگر قرار باشد من هم به شبکه نسیم نگاه کنم و عین آن را بسازم مطمئن باشید که این کار دیگر نمیگیرد یعنی همین اتفاقی که دارد برای ما میافتد، چون من میدانم در تلویزیون چه خبر است و آن جعبه جادوی تا ابد جعبه جادویی است. یعنی جادویش دیگر دستمان آمده است.
در برنامههای شبکه نسیم یکسری تاکشوها پخش میشود که در کشورهای دیگر ویژگیهای خیلی خوبی دارد، اما براساس واقعیتهاست. یعنی سوالاتی در قالب طنز پرسیده میشود و کسی هم از هیچ چیزی هراسی ندارد و واقعیت را میگوید. حالا آقای رامبد جوان هم تالکشوی خوبی را در برنامه «خندوانه» اجرا میکنند و خیلی خوب است ولی به شرط اینکه واقعا هم مجری هر چی دلش میخواهد بپرسد و مصاحبه شونده هم آن چیزی که واقعیت است را جواب دهد. مثلا اگر بگوید تا حالا سر کسی را کلاه گذاشتی؟ من بگویم بله چند روز پیش دو میلیون تومان کلاه کسی را برداشتم.
البته این برنامهها عمرمفید دارد و بالاخره تمام میشود اما استنباط من این است که برای همچنین طرحهایی نیز نیازمند عقبه فکری هستیم و اتفاقی که دارد میافتد استفاده ابزاری است. یکسری تماشاچی نشستهاند که تنها دست بزنند و من هیچ وقت این کار را دوست نداشتم. در برنامههای «مسابقه محله» وقتی دوربین روی جمعیت میرود، میگویم که دوربین را جلو بیاورید و با هزار تا مشکلی که وجود دارد میگویم خودتان را معرفی کنید. بهرحال کاری که از دستم برمی آید این است که حداقل در ده هزار نفر یک نفر اسمش را بگوید. این استفاده ابزاری از بچهها که آنها را به عنوان رنگ و لعاب به استودیو بیاوری و بعد هم عین خیالت نباشد خیلی به برنامهسازی آسیب میرساند و از این پردهها در برنامهها زیاد است.
تسنیم:شما به عنوان یک برنامهساز قدیمی و باسابقه در چند دهه گذشته و در امر برنامهسازی شناخته شدهاید احساس میکنید که تفاوت برنامه سازی برای کودک و نوجوان ایرانیها و خارجی در چه چیزی است؟
روشن پژوه: شرایط زندگی و اجتماعی و فرهنگی ما شامل شرع، عرف و آیین اجازه نمیدهد که مثل خیلی از کشورهای دیگر برنامه سازی کنیم، حتی اگر برنامه سازی هم کنیم شاید خیلی مقبول واقع نشود. به هر حال یکسری ویژگیهایی هست که آن ویژگیها در ملل مختلف اشکال مختلفی دارد. اروپایی هم که در شمال اروپا زندگی میکنند فرهنگ خاصی دارند، جنوب آن هم به گونه دیگری و امریکا هم یک جوری، اما در واقع من در برنامه سازی میگویم اگر خودمان را با امریکا مقایسه کنم یا با کسی که در کمپانی والت دیسنی برنامهسازی میکند به این نتیجه میرسیم که کارهای ما حتی جدا از بحث انیمیشن، با این سیستمهای جدید و همین کارهای رئالشان هم قابل قیاس نیست.
ولی من این مطلب را همیشه گفتم که این جعبه جادوی یک وردی دارد اجی مجی لاترجی دارد که این روزها برای بعضیها به همین سادگی جواب میدهد. مثلا آقای طهماسب و کلاه قرمزی این شق القمر است که یک عروسک این همه مخاطب پیدا کرده است، آن ورده اینجا درآمده و طهماسب میدانسته چطوری باید آن ورد را بخواند اما اگر ما صد برابر آن خرج کنیم و نفهمیم نبض جامعه و بچهها و آن خواستههای بچهها چه چیزی هستند نمیتوانیم آن را اجرا کنیم حتی اگر میلیاردها تومان هم به من بدهند؛ میگویم که نه نمیشود و خرابش میکنم. آن وِرد است همین است که شما با رسانه آشنا باشید و یا با ویژگیهای تلویزیون آشنا باشید.
دلیل موفقیت کشورهای خارجی در تولید برنامهسازی کودک، اتاق فکرشان است؛ اما ما در ایران اول میسازیم بعد میرویم فکر میکنیم که چرا این طور شد.
تسنیم: جناب روشنپژوه شما به عنوان یک برنامهساز کودک احساس میکنید که نیاز امروز کودکان جامعه ما چیست که ما در رسانه ملی از آن غافل هستیم؟ و جای خالی آن احساس میشود.
روشن پژوه: اتاق فکر، نیاز امروز رسانه ما در امر برنامهسازی بخصوص برنامه برای کودکان است که خیلی هم هزینه دارد. اتاق فکر برآوردی برابر با اتاق ساخت و یا در بعضی مواقع هم بیشتر از آن دارد.
چرا ما سریال میسازیم و اولش خوب است ولی آخرش را نمیدانیم چطور جمع کنیم؟ به این دلیل که کل کار در اتاق فکر در نیامده است. اولش را گفتیم خوب است اما نگفتیم که آخرش چه میشود! آخرش میگویم چه میشود که ۱۳ قسمت پخش شده و بعد میگویند که باید طوری جمعش کنید.
من بچهها را دوست دارم و این امر دست خودم نیست من وقتی بچه را میبینم واقعا پاکی آنها را میبینم ولی این آدم تا زمانی که کودک است واقعا پاک است بعد میشود یک آدم شارلاتان.
من از نظر هیکلی شبیه عموپورنگ نیستم و هیبت من بزرگتر است اما زمانیکه بچهای میآید من را در بغل میگیرد آن لحظه میگویم من چه کاری کردم که این بچه تا این اندازه به من علاقهمند است؟ من تمام سعی خودم را میکنم کاری انجام دهم تا بچهها در پلانها دیده شوند. میتوانم خودم را در آنتن بیشتر نشان دهم ولی بیشتر دوست دارم بچهها تصویرشان روی آنتن باشد.
نیاز بچههای امروز ما با نیاز بزرگسالان امروز گره خورده است ما وقتی بچه بودیم خیلی هوای پدر و مادرمان را داشتیم اما الان بچهها دیگر انقدر هوای پدر و مادر را ندارند. یک فاصلهای وجود دارد و به خاطر همین فاصله است که ما نمیتوانیم بگویم که نیاز امروز بچههای ما کارتون است. نه نیست بلکه فضای آموزشی ما با فضای فرهنگ و زندگی بچهها فرق میکند. یعنی آن قدر همه اینها متنوع و متفاوت است که بلاتکلیف شده و نمیداند کدامش درست یا غلط است. اگر الان بروم قم و بخواهم مسابقه محله بسازم، به عنوان یک شهر مذهبی امکان ندارد بتوانی آن را پخش کنید. میگویند اینجا فیضیه است؛ کوچه بغلی حوزه است؛ خب من در قم بعنوان یک شهر مذهبی باید چکار کنم. من بروم مشهد به عنوان شهر مذهبی در کنار حرم امام رضا (ع) بخواهم در محلهای کار کنم صد درصد اشکال میگیرند چون آن چیزی که ما از آنتن نشان میدهیم با آن فضایی که بچهها زندگی میکنند تا اندازه زیادی متفاوت است. این تفاوت باید به حداقل برسد که بچهها به این باور برسند که این برنامه سازی عین چیزی است که باید داشته باشد.
تسنیم: اوج استقبال از برنامه سازی کودک به دهه ۶۰ برمیگردد، خالهها و عموهایی که قهرمان بزرگ زندگی بچههای ایرانی بودند. خیلیها معتقدند که راه آشتی دوباره کودکان با تلویزیون بازگشت به همان دوره است. مشا هم همین عقیده را دارید؟
روشن پژوه: ما کلا همیشه افتخارتمان گذشتهمان بوده در صورتی که باید با به افق دور دست نگاه کنیم و الگو برداری و نگاه کردن به گذشته فقط میتواند به عنوان یک فاکتور تجربه به حساب بیاید اما نمیتواند به عنوان الگوی تصمیم گیری و الگوی تولید به آن نگاه کنیم. آن موقعها خاله بازی بود و الان هم خاله بازی است. «خاله شادونه»، «خاله قاصدک»، «خاله قلقلک» از این حرفها هست.
اما من فکر میکنم جدی نگاه کردن به بحث کودک آن چیزی است که ما کم داریم. ما شبکههای متنوعی در سیما داریم و جالب است زمانی که شبکه «پویا» داریم شبکه «نسیم» هم کارتون پخش میکند. باید سوال کرد تو دیگر چرا تام و جری پخش میکنی؟ مشکل بلاتکلیفی اینجا است که اگر شبکه پویاست بگذار همان برنامه را پخش کند من نمیدانم چرا این طور میشود.
ولی واقعا کسی به ما چیزی را یاد نداد و آموزش ندیدیم. چند تا از این خالهها خاله بازی را آموزش دیدند؟ درد این است که آموزش نداریم.
شاید متجاوز از چندین و چند بار در رسانههای مختلف از نقش آگاهی بخشی این فضاها که در همه جای دنیا تعیین کننده هستند گفتیم و شنیدیم اما ما فقط امیدواریم که اینها به عنوان حرف نباشد واقعا اگر به دنبال پویایی بیشتر بچهها به عنوان سرمایههای اصلی این مرزوبوم هستیم و یا اینکه اگر دنبال این هستیم که فکر میکنیم بچهها بایدآینده مملکت ما را درخشان رقم بزنند پس نیازمند سرمایه گذاری واقعی در این حوزه میباشیم.
نمیدانم چرا وزارت ورزش و جوانان را نگذاشتند وزارت ورزش کودکان و نوجوانان! جوان دیگر خمیرمایهاش شکل گرفته واصل کودک است و نوجوان. چون دیگر جوان هر چه میخواهد شده باشد شده است و دیگر ما نمیتوانیم آن را تغییر دهیم اما واقعا میگویم بچههای ما خیلی نیاز دارند که بدانند، با صداقت با آنها رفتار شود، تعامل داشته باشیم چون فضاهای آموزشی ما به شدت نیازمند اتاق فکرهای خوب مثل آموزش و پرورش است.
در پایان این گفتوگو دوست دارم خاطرهای تعریف کنم. جایی برای برنامهسازی رفته بودیم و یک پسربچهای جلو در ایستاده بود که دستی روی سرش کشیدم و گفتم چطوری پسر شجاع؟ گفت: خوبم خرس مهربون.
بخش قبلی گفتگو با او در اینجا مطالعه کنید.