مهدینژاد جسورانه شعر میگوید و با خودش تعارف ندارد. برای نوشتن مضامینی که به ذهنش میرسد درنگ نمیکند و اینگونه است که شعرش لبریز از آن و جنون است. البته این جسارت و صراحت در معنی نیز نمود دارد و ردّ پای آن در اشعار اجتماعی اعتراضی قابل ملاحظه است. آنچه در پیش می آید گفتگوی ما با این طنزپرداز، نویسنده و شاعر قهار است.
آقای مهدی نژاد شما به چه شکل و چگونه وارد عرصه شعر و ادبیات شدید؟!
شروع طنزنویسی من با دوره چهارم ماهنامه سوره به سردبیری وحید جلیلی بود. حتی هدایت من به سمت نوشتن طنز مطبوعاتی نیز حاصل همت ایشان بود. من در سوره با نام مستعار دکتر بروز طنز سیاسی و اجتماعی می نوشتم. در سوره آگهی طنز هم مینوشتم که جزو صفحات پرمخاطب سوره بود. بعد از آن مجله آیندهسازان و بعد هم به طور پراکنده در روزنامهها و مجلات مختلف طنزنویسی کردم. بعد ها به مدتس سه سال دبیر تحریریه فصلنامه تخصصی شعر بودم و بعد از آن به مدت دو سال دبیر سرویس شعر سایت لوح (پایگاه شعر و ادب فارسی) ، که به ابتکار رضا امیرخانی راه اندازی شده بود، مشغول به فعالیت بودم.
در سال های اخیر هم به صورت پراکنده در نشریات مختلف مثل همشهری، روزنامه جام جم، تهران امروز ، و رزنامه روزگار می نوشتم و کار می کردم. چندی هم می شود که دبیری سرویس چارسوی نشریه پنجره را بر عهده دارم.
در عرصه ی طنزنویسی، بیشتر به طنز منثور می پردازید و یا طنز منظوم؟!
من شعر طنز هم مینویسم، اما شعرهایم بیشتر تفننی است. قالبهای مطبوعاتی را جدیتر مینویسم. البته در آگهی نامه های طنز بیشتر روایت، روایت منثور بود. اما در کل علاقه ام به شعر طنز بیش از نثر است. ترجیح می دهم حوزه های نوشتن و حرف هایم ابزار متفاوتی داشته باشد.
طنز برای کتاب ها نوشتن و طنز را برای مطبوعات نوشتن البته تفاوت هایی نیز دارد.
من طنزپرداز مطبوعاتی هستم و زمینه اول فعالیتم، نگارش طنز مکتوب به قصد انتشار در مطبوعات است. هرچند طنز ژورنالیستی به زمان و وقایع زودگذر گره خورده است؛ اما گاه پیش میآید که همین وقایع نیز از عمومیت و کلیتی برخوردار میشوند که عمری بیشتر از یک خبر روزمره یا اتفاق ساده مییابند. ضمن اینکه اگر نگاه طنزپرداز به همین موضوعات و وقایع روزمره قدری عمیقتر باشد، طنزی که بر این اساس نوشته میشود نیز عمری بیشتر از خود واقعه پیدا میکند.
البته من ادعا ندارم که به چنین نگاه عمیق و دقیقی دست پیدا کردهام؛ اما گاهی احساس میکنم برخی از نمونههای طنزهای ژورنالیستی که مینویسم، قابلیت این را دارد که قدری فراتر از یک طنز روزنامهيی باشد و این ظرفیت در آن هست که به مجموعهای مستقل تبدیل و در قالب یک کتاب منتشر شود.
امسال کتاب با کاروان حوله را در نمایشگاه داشتید. کمی از این کتاب برای ما بگویید.
با کاروان حوله در سال 91 منتشر شد. در نمایشگاه کتاب امسال سه مجموعه طنز با عناوین «وقایع اختلافیه»، «جغور بغور» و «الا دختر» از من منتشر شد، که البته آنها هم از یکی دو سال پیش آماده انتشار بودند و بخاطر مشکلاتی که در صدور مجوز برایشان پیش آمد انتشارشان به امسال موکول شد. اما با کاروان حوله مجموعهای از طنزهای مطبوعاتی من است که با موضوع شعر و ادبیات نوشته شدهاند. طنزهای در قالب نقد شعر و معرفی کتاب طنز و فال حافظ و شوخی با آنها.
طنزهای این کتاب گزیدهای است از طنزهایی که با موضوع شعر و ادبیات در چند سال اخیر نگاشتهام و بخش عمده آنها پیش از این در رسانههایی از قبیل سایت فیروزه، ماهنامه سوره و فصلنامه تخصصی شعر منتشر شده است. طنزهای این کتاب در سه «پرده» و دو «میانپرده» تنظیم شدهاند. فصل یا پرده اول شامل شرح طنزآمیز چند شعر و ترانه جدی است. میانپرده اول یک مقاله کوتاه شبه فلسفی است با بیان طنز که توسط پروفسور جان تراولتا! نگاشته و به قلم دکتر برزو بیطرف به فارسی برگردانده شده است، ترجمه فارسی این مقاله برای اولینبار است که منتشر میشود.
با عنوان «همهچیز شناسیِ مرگ». پرده دوم کتاب یک فالنامه حافظ است با عنوان فالنامه حافظ بیمعنی. در این فصل، 20 غزل حافظ شرح و توضیح داده شده است که برای کسانی که به فال حافظ علاقهمندند؛ اما حوصله ندارند به معانی اشعار حافظ توجه کنند، مناسب است. میانپرده دوم معرفی یک انجمن ادبی است. پرده سوم هم معرفی چند کتاب است در حوزه ادبیات، کتابهایی که هنوز منتشر نشدهاند و چه بسا هیچگاه منتشر نشوند. از این جهت لااقل مطالعه این فصل از کتاب را میشود به همه توصیه کرد.
با چه خط قرمزهایی در انتشار این کتاب مواجه بودید؟
خطوط قرمز همیشه و همهجا هستند؛ بخصوص در جوامعی با مناسبات سنتی و برخوردار از فرهنگ دینی. خط قرمز سیاسی همیشه وجود داشته است. اما اتفاقا برخلاف تصور همگانی که حاکمیت را واضع و حافظ خطوط قرمز میداند، خطوط قرمزی که سنت و عرف تعریف میکنند، پررنگتر و خطرناکتر از خطوط قرمز سیاسیاند و در همیشه تاریخ، هنر طنزپردازان این بوده که در عین به رسمیت شناختنِ این خطوط قرمز، حرفشان را در یک فرم و قالب ظریف اما اثرگذار بیان کنند و ـ به قول بزرگی ـ از روی خطوط قرمز رد شوند، بدون آنکه رنگی شوند! به نظر من، مشکل طنز امروز بیش از آنکه به متعدد بودن یا پررنگ بودن خطوط قرمز برگردد، به فقدان طنزپردازانی برمیگردد که بتوانند با هنرمندی از کنار خطوط قرمز رد شوند.
به نظر جنابعالی علت موفقیت امید مهدی نژاد چه بوده است ؟!
موفقیت تعاریف متنوعی دارد و بر اساس خیلی از این تعاریف امید مهدینژاد لزوماً هم آدم موفقی نیست! من سعی کردهام حد خودم را بشناسم. نه خودم را کمتر از آنچه هستم ببینم و نه بیشتر. حالا اینکه در همین زمینه هم موفق بودهام یا نه، قضاوتش با خودم نیست.
به نظر شما استقبال مخاطبان از طنز در فضای مکتوب و مجازی چگونه است؟
در حدی که من اطلاع دارم، دستکم در فضای مجازی از طنز و ادبیات طنزآمیز استقبال خوبی میشود. اما در رسانههای مکتوب به دلیل جریان داشتن برخی رقابتهای نامعقول سیاسی و اینکه هنوز فضای عمومی، سیاسی و اجتماعی، از نوعی التهاب مزمن برخوردار است، با طنز با احتیاط زیاده از حدی برخورد میشود.
چه واکنش هایی از جانب مردم درباره ی نوشته های طنز خود دریافت کرده اید؟! یادم هست پس از انتشار یادداشت طنز شما راجع به احساس تکلیف حضور در انتخابات، فضای مجازی کاملا تحت تاثیر قرار گرفت.
بعضی از نوشتههایم، به حسب موقعیتهای زمانی، مخاطب گسترده پیدا کرده است. واکنشها هم متنوع بوده است. برای نمونه میتوانم از ماجرایی یاد کنم، که بر اثر یکی از نوشتههایم رخ داد. یکی دو سال پیش یکی از نمایندگان مجلس از کاریکاتوریستی که کاریکاتور او را کشیده بود شکایت کرد و کاریکاتوریست به شلاق محکوم شد. این اتفاق انعکاس گستردهای در فضای مجازی داشت. من شعر طنزی خطاب به این نماینده نوشتم با این عنوان که «جنبه طنزتان چه پایین است» این شعر در هفتهنامه پنجره منتشر شد. یکی دو روز بعد از انتشار پنجره، آقای دکتر احمد توکلی با من تماس گرفت و گفت شعر شما را برای آن نماینده خواندم و با او صحبت کردم و او را راضی کردم که از شکایتش صرفنظر کند و همین الان متن انصرافش از شکایت منتشر خواهد شد. آقای توکلی از من خواست در شماره بعد پنجره، از این اقدام ایشان تقدیر کنیم. من هم ادامهای برای همان شعر نوشتم با عنوان «جنبه طنزتان چه بالا رفت!» این واکنش و اثرگذاری برای خودم به یادماندنی بود.
شما غیر از طنز نویسی به بخش های دیگر ادبیات هم می پردازید درست است؟! خود را در کدام بخش موفق می دانید!؟
شعر جدی هم میگویم. همانطور که گفتم سعی کردهام در حد و سطحی که از خودم سراغ دارم بنویسم، و درباره میزان توفیق و موفقیتم قضاوتی ندارم.
شما دبیر ادبیات نشریه پنجره هم هستید، کمی از فعالیت در نشریات برایمان بگویید !؟ با ذائقه ی یک طنز پرداز جور در می آید؟!
من دبیر ضمیمه فرهنگی پنجره هستم که قبلا چارسو نام داشت و اکنون پنجره پلاس. وقتی یک سرویس فرهنگی را دبیری میکنم، دیگر یک طنزنویس نیستم.
از نگاه شما مقام معظم رهبری به ادبیات طنز نیز مانند دیگر عرصه های ادبیات توجه دارند ؟
جملاتی که ایشان درباره طنز گفتهاند نشان میدهد که به ضرورت طنز و اهمیت آن اذعان دارند. «یکی از مقولههای بسیار مهم و یقیناً یکی از ضرورتهای جامعه لبخند است. لبخند یکی از نیازهای زندگی است. زندگی بیشادی و لبخند زندگی دوزخی است. زندگی بهشتی با لبخند است. طنز فاخر و برجسته یکی از هنرهاست. طنز هنر خیلی بزرگی است.» اگر مدیران فرهنگی به همین عبارات توجه میکردند، با حسن ظن بیشتری به طنز مینگریستند.
ورود نیروهای جوان در این عرصه چگونه پیش بینی می کنید ؟! وضعیت مناسبی دارد یا خیر ؟!
ـ فضای مجازی موجب شده است استعدادهای بسیاری به عرصه بیایند. البته بسیاری از این استعدادها در این فضا هرز میروند و گم میشوند.
کتاب جدید چه در دست نگارش و یا چاپ دارید !؟
خیر. در زمینه طنز کار جدیدی برای انتشار ندارم.
دوست دارید بازهم در طنز بنویسید و یا وارد سبک های دیگر بشوید !؟
گفت هرچه پیش آید خوش آید.
به عنوان سوال پایانی شما در زمانی که به مشکلات و یا پیچیدگی های زندگی برمیخورید چه می کنید؟! برای کسب آرامش چه کاری انجام می دهید ؟!
امیرالمومنین علیه السلام فرموده است اذا احب الله عبدا زینه بالسکینه و الحلم. باید کوشید تا بردبار و آرام بود. امیرالمومنین در جای دیگری نیز فرموده است امش بدائک ما مشی بک. و در پرتو همان بردباری، میکوشم با دردها راه بیایم، تا آنجا که با من راه میآیند.
منبع : شفاف نیوز، به نقل از نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری