menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

حلقه طنز نصف جهان

گزارش هشتاد و هشتمین حلقه طنز نصف جهان

روزه، در هوای گرم تابستان با دمای کلی درجه سانتیگراد بالای صفر هم نمی تواند گویندگان و شنوندگان طنز را از شرکت در حلقه طنز نصف جهان (نصفهان) منصرف کند، چرا که شرکت کنندگان در این جلسه اذعان داشته‌اند که نه تنها در این شرایط روزه داری سهل‌تر شده که در برخی موارد گرمی تابستان نیز به خنکی بهاری مبدل می شود، خوشا وقتی که حلقه طنز نصف جهان با افطار همراه گردد…
به گزارش شیرین طنز، به نقل از ایسنا، هشتاد و هشتمین حلقه طنز نصف جهان طبق معمول در چهارشنبه نخست هر ماه با حضور طنز پردازان و دوستداران طنز در خانه هنرمندان اصفهان برگزار می شود، از قضای ماجرا این بار این چهارشنبه با روز نخست مرداد ماه مصادف شد.

حلقه طنز نصف جهان

محمود سلطانی که طنز و طنازی با پوست، خون و سبیلش عجین شده است، باز هم مانند روال هر جلسه لیست طومارگونه اش را در دست گرفت تا یکی یکی نوبت اثر خوانی هر کس را مشخص کند.

او طبق عادت همیشگی در ابتدا کسی که نامش محمد باشد را صدا می زند محمد پوررشیدی با تخلص آذر که به همه چیز و همه کس شک دارد شعری را با همین مضمون می‌خواند:
… تاجری گفت :به وَالله قسم، چینی نیست/ مشتری گفت :به اسماء خدا شک داریم
چند توله، به پدر مادر خود می‌گفتند/ ما به آن رابطه‌ی بین شما شک داریم…
“برتراند راسل” فیلسوف بریتانیایی در همین مورد ولی نه در این جلسه! می گوید: « تمام مشکلات دنیا از این است که، احمق های متعصب کاملا از حرفشان مطمئن هستند؛ اما آدم های عاقل همیشه شک دارند ».

در ادامه خانم نسرین کثیری برای خواندن کاریکلماتورهایش فراخوانده می‌شود که در همین هنگام محمود سلطانی شروع به اظهار فضل در مورد ابداعیه جدیدش می کند و می گوید که “کاریجملاتور” را ابداع کرده و به زودی طی مراسمی با حضور مسوولان ارشد کشوری از آن رونمایی خواهد کرد.

چند نمونه از کاریکلماتورهای کثیری اینها بوده اند:

“پا برهنه ها ریگی در کفششان نیست”

“منی که تو در کنارش نباشد، تومنی نمی ارزد”

“آدم حساب کردن بعضی ها خیانت به گاو و گوسفند است”

“سرعت از عزراییل نشان لیاقت گرفت”
علیرضا لقمانی با تبریک روز قدس، عده ای را در سروده هایش درمظان اتهام قرار داد و سلطانی در این لحظه، بله ورود پیدا کرد و گفت: امیدوارم بتوانی این قضایا را در محاکم الهی ثابت کنی!

در ادامه میکروفون در طرف دیگر حلقه، به کار گرفته می‌شود و فریبا زمانی زیپ دهان خود را باز می کند و از زادروزش در همین روز یعنی نخستین روز امرداد که اتفاقا روز زیپ نیز هست! خبر می دهد و در نثری طنز معضل و مساله بسیار مهم زیپ شناسی را در چند جمله مورد تجزیه و تحلیل قرار می‌دهد. حضار پس از شنیدن این اثر و تشویق به افتخارش، زیپ دهان خود را کشیدند و صحبتی در خصوص این مطلب نکردند.

نوبت به محمد رضایی می‌رسد که اثر خود را بخواند اما در همین لحظه کابل متصل به میکروفن محمد رضایی از جایش بیرون می‌آید و به روی زمین گرم! می افتد، در چند دقیقه پس از آن نیز وقتی محمد رضایی در حال گفتن یک سری صحبت های کلیشه ای در حد جمله‌های جمشید مشایخی است، دفترچه اش نیز به همان زمین گرم می‌افتد و رضایی این بار می خندد و می گوید: دفعه دیگه حتما نوبت خودم است.

او با بیان اینکه اصفهان ثابت کرده که خلاقیت‌های طنزی خود را به تمام نقاط ایران و حتی جهان صادر می‌کند: ” نابارور: آسمان در ابتدا آبی بود، اینقدر نبارید که خدا سیاه و کبودش کرد”

نوبت به کاریکلماتورهای حنانه بذرافکن می‌رسد: “یک بند بخند، می خواهم روی بند خنده‌هایت رخت گریه‌هایم را پهن کنم”

پس از او، محمد شیرچیان با چهره‌ای بشاشی و با لهجه اصفهانی به خاطره گویی پرداخت و قضیه بیماری که در روستایی اپیدمی شده بود را تعریف کرد: ماموران بهداشت به منزل هر یک از اهالی مراجعه و قبل از اینکه قرص‌ها را برای مداوا به هر یک از منازل تحویل دهند، به اندازه یک قوطی کبریت ادرار برای آزمایش دریافت می کردند و پس از یک هفته دوباره برای دریافت ادرار و تحلیل و بررسی حالت قبل و بعد مصرف قرص مراجعه می‌کردند…..

نوبت به احمدرضا کاظمی رسیده بود و جملاتی را خواند که کاریکلماتورش خواند در حالی که به گفته محمد رضایی این جملات بیشتر بازی با کلمات است، حالا هر چه که است، چند نمونه اش اینها است:

“این روزها هرکس تشنه عدالت است، آب خنک می خورد”

“چراغ مطالعه تکلیف مرا روشن کرد”

“عاشق الفبای ناشنوایان هستم، حرف ندارد”

“درس آناتومی بدن را که پاس کرد، دیگر سر از پا نمی شناخت”
او همچنین شعر طنزی را در مورد سانسور خواند که ناچار مجبور به سانسور آن شدیم: …

شعر و شراب، سانسور، رویای ناب، سانسور/ آغوش و عشق و بوسه حتی تو خواب، سانسور

او همچنین شعر دیگری را در باب متمول بودن یا نبودن قرائت کرد:

ﮔﻔﺘﻢ ﻏﻢ ﺗﻮ ﺩﺍﺭﻡ، ﮔﻔﺘﺎ ﺩﺭﮎ، ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ/ ﮔﻔﺘﻢ ﮐﻪ ﻣﺎﻩ ﻣﻦ ﺷﻮ، ﺑﺎ ﺷﺴﺖ ﺩﺍﺩ ﺍﺷﺎﺭﻩ

ﮔﻔﺘﺎ ﺯ ﻣﻬﺮﻭﺭﺯﺍﻥ ﺭﺳﻢ ﺍﺩﺏ ﺑﯿﺎﻣﻮﺯ/ ﮔﻔﺘﺎ ﺑﺸﯿﻦ ﺑﯿﻨﯿﻢ ، بی ﺭﯾﺨﺖ ﺑﺪ ﻗﻮﺍﺭﻩ
در ادامه محمد علی عابدی با اینکه سال دوم دبیرستان است اما کارش به جایی رسیده است که با جناب حافظ هم شوخی می‌کند:

“دل می‌رود زدستم از قبض‌های پربار/ بابای من در آمد صاحب دلان خدا را

کشتی شکستگانیم یارانه می ستانیم/ دنبال آب و نانیم، کو لیره و دلارا”…
دیگر انتظارها به سر آمده است و همگی منتشر شعرخوانی زهرادری هستند، یکی از رباعیاتش در مورد ماه رمضان بود:

“شهر رمضان بدون آلودگی است/ بی داد و ترافیک و صف و دودگی است

در شهر خدا بخند و دلشاد بمان/ یک ماه در آن رفاه و آسودگی است”
در ادامه میرمحمدی شعر طنزی را با مطلع “یا رب بده دلبری مرا خیلی مخ/ از مشهد اگر بود نترسد از کخ ” به علاوه یک غزل انگلیسی، فارسی خواند که در تشویق حضار ضرب شد!

هنگامی که نوبت به سهیل شفیعی می‌رسد، فقط تا لحظه اذان مغرب به افق اصفهان ۱۵ دقیقه دیگر زمان باقی مانده است، در بیرون از سالن نیز عده‌ای در حال تدارک و چیدن سفره افطار هستند که بامیه هم جزلاینفک آن است. سهیل شفیعی نیز فرصت را مغتنم می‌بیند و در وصف بامیه شعری را می‌خواند:

یاد دارم در شبی خیرات کردم بامیه/ زلزله بر پا نمود آن عشق عالم بامیه

گفت فردی بین مردم این چه کاریست ای جوان/ بامیه آورده ای یا زلزله در اصفهان
امیر صالحی شعری در خصوص دندان، عبدالهی، نثری در خصوص خودروهای ایرانی ، آرش فرهنگ پژوه شعر طنز و نیکوکار رباعیات طنز، آزاد شعر طنز و دهدار ترانه‌ای را دراین جلسه خواندند.

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر