کتاب «آقازاده عزیز» اثر محمد رضا شهبازی با حضور جمعی از اهالی فرهنگ و طنز مطبوعاتی در کافه کراسه رونمایی شد.
به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، آئین رونمایی از کتاب «آقازاده عزیز» اثر محمد رضا شهبازی به مجموعهای از طنزهای مطبوعاتی سیاسی، اجتماعی و فرهنگی وی است، عصر امروز با حضور وحید جلیلی، حسین قرایی، محمدرضا شهبازی و جمعی از اهالی فرهنگ و طنز مطبوعاتی در کافه کراسه رونمایی شد.
ناشران دست و دلشان برای چاپ کتابهای طنز میلرزد
در ابتدای این مراسم حسین قرایی گفت: از آنجا زبان طنز همراه به گزندگی است و کاستیها را به رخ میکشد ناشران دست و دلشان برای چاپ کتابهای طنز میلرزد اما این کتاب توسط انتشارات رسول آفتاب که رحیم مخدومی آن را اداره میکند به چاپ رسیده است.هجو ، هضم و طنز به ساحت عرصه طنز به حساب میآید که با استفاده از ادبیات راه را باز کرده و پیش میرود. به امثال محمد رضا شهبازی باید امید داشت و از وی حمایت کرد تا گل آقاهای طنز ایران دوباره رشد کنند.
طنز مطبوعاتی غریب است و کمتر مورد توجه قرار میگیرد
در ادامه این مراسم محمد رضا شهبازی گفت: این کتاب شامل تعدادی از طنزهایی است که بین سالهای ۸۷ تا ۹۲ نوشته شده و طنزهای مربوط به سال ۹۲ به بعد نیز بعد از پایان کار دولت فعلی منتشر خواهد شد، ۳۹ طنز در این کتاب وجود دارد که از جنس طنزهای مطبوعاتی است و برخی به خاطر این که دارای زمان خاصی بودند و برای اینکه در زمان انتشار قابلیت استفاده مجدد داشته باشند پاورقیهایی بر آنها نوشته شد که این ۳۵۰ پاورقی کتاب را تازهتر کرده و بر چهره طنز آن افزوده است. نکتهآی که میخواهم در این جلسه اشاره کنم این است که باید به مطبوعاتی بودن این طنزها اشاره کرد طنز مطبوعاتی غریب است و کمتر مورد توجه قرار میگیرد. و اگر فهرستی تهیه کنیم میبینیم طنز مطبوعاتی مورد بیمهری واقع میشود.
وی ادامه داد: مدیران مطبوعاتی آن را به صورت جدی به طنز مطبوعاتی توجه نمیکنند و اگر هم مورد توجه قرار میدهند یا به چشمزینتالمجالس به آن نگاه میکنند و یا اینکه کلا سراغش نمیروند. زیرا احتمالا برایشان دردسر دارد که این مشکل در رسانهها و جبهه انقلاب اسلامی به چشم میاید و در رسانههای حزباللهی ستون ثابتی برای طنز دیده نمیشود که این عدم توجه میتواند تاثیرزا باشد. به نظرم میرسد که رسانهها و فعالان این حوزه باید تلاش کنند که طنز مطبوعاتی از این عزلت خارج شود.
نویسنده کتاب «ماهبندان» گفت: افزود: طنزهای سیاسی این کتاب بخش عمده طنزهای نوشته شده است، البته طنزهای موضوعات دیگر را در سایر رسانهها نیز میتوان دید ولی طنزهای سیاسی کمتر دیده میشود. ولی طنز سیاسی گزندهای که به مسائل آقازادگی و حوزههای مرتبط میپردازد در این طنزها مورد توجه بوده است. در دورهای که مشغول پاورقی زدن به این کتاب بودم به لغتنامههای مختلف از جمله لغتنامه دهخدا مراجعه میکردم و میدیدیم معنای برخی از کلمات با معنی مورد کاربرد امروز از آن کلمه تفاوت دارد. طنز دهخدا از آن جا که طنز مطبوعاتی است با مطالعه طنز میتوان مسائل آن دوره را متوجه شد.
ظرفیتهای طنز انقلاب رشد نکرده/انقلاب هجو الگوی دنیای مدرن است
وحید جلیلی در ادامه این مراسم گفت: انقلاب اسلامی عرصههای بسیار در حوزه طنز دارد ولی این بخش وابسته به ظرفیتهای آن رشد نکرده است انقلاب اسلامی به یک معنا هجو غرب و هجو الگوی دنیای مدرن است. انقلاب اسلامی تناقض های دنیا امروز را نمایان کرد و طنز نیز هدف اصلی اش نمایاندن تناقض هاست.
وی گفت: شهید آوینی در مورد این مسئله بحث کرده که چطور معنای متحول میشوند و در جایی غیر از معانی خود به کار برده میشوند ماجرای غزه یکی از پارادوکس دنیای امروز است و این ماجرا در نوع خود یک ماجرای کمیک بود در این قضیه وحشیگری غرب برای همه نشان داده و این در حالی بود که آنها داعیهدار حقوق بشر و تمدن لیبرال دموکراسی هستند.
وی ادامه داد: یک طرف کشتارهای وحشیانه و رفتارهای غیر انسانی غرب در میان صیادهای حقوق بشری آنها که مسئله را طنزآمیز کرده و دستهای در ایران وجود دارند و بسیار موقعیت کمیتی ایجاد کردند و اینها موقعیتهایی برای حوزه طنز انقلاب به شمار میرود.
جشنوارهای به نام اخلاق و نیایش برگزار شد که خودش طنز است
این کارشناس فرهنگی ادامه داد: ما چقدر از این ظرفیتها استفاده کردهایم در فضای طنز تصویری و ترسیمی که میتوان کاریکاتور را نام برد. اگر بخواهیم حرف بزنیم اوضاع ما خوب است که عدهای چون آقای طباطبائی، بیژنی و دیگران مشغول هستند. در عرصه شعر طنز به نسبت به عرصه نثر ما وضعیت بهتری داریم.
جلیلی در ادامه گفت: در حوزه طنز انقلاب به جز بعد از فتنه ۸۸ ما جریانی به عنوان طنز انقلاب اسلامی نمیبینیم که البته یکی از جلسههای طنز انقلاب در جریان فتنه به وجود آمد که یکی از برکات فتنه ۸۸ همین بود. کسانی که میخواهند نام نظام را بخورند از اسم انقلاب استفاده کنند و علیه انقلاب حرکت کنند در داخل کشور کم نیستند.
مسئول دفتر مطالعات جبهه فرهنگی انقلاب در ادامه گفت: در همین روزها جشنوارهای به نام اخلاق و نیایش برگزار شد و از یکی از بزرگترین دروغگویان ایران دعوت میشود تا جایزه اخلاق را به برگزیدگان اهدا کند. آقای سید محمد خاتمی که خودش رئیس جمهور بوده در دوران ۸ ساله ریاست جمهوریاش انتخابات برگزار کرده و میداند تقلب ۱۱ میلیونی امکانپذیر نیست زیر پرچم تقلب به همیاری چند خائن دیگر میرود. و این خودش یک موقعیت طنز است که ما با چه افرادی در کشور روبرو و طرف هستیم.
شهبازی یکی از طلایهداران جریان طنز جدید است
وی افزود: در برابر رقابت غرب و غربزدهها در قبال جمهوری اسلامی و انقلاب اسلامی جریان طنز انقلاب اسلامی باید پیش گیرد شهبازی یکی از طلایهداران جریان طنز جدید است و آثارش در حدی است که میتوان به عنوان یک طنز خوب آنها را توصیه کرد تا ورق خورده شود برخی خطقرمزها در عرصههای گوناگون که توسط غربزدها بوجود آمده در هنر کم کم شکسته شده است.
جلیلی ادامه داد: در طنز هم شاهدیم که این خط قرمزها با امثال شهبازی در حال شکسته شدن است طنز مطلوب ما که در دورهای از حالت فعال به یک حال خنثی گرایش پیدا کرده بود دوباره در حال فعال شدن است. فضایی که در اختیار روشنفکران بود و اگر بچههای انقلاب وارد میشدند مورد تهمت قرار میگرفتند که در حال سفارشیکاری هستند ولی گوش بچههای حزباللهی دیگر به لطف خدا از این حرفها پر شده است.
جلیلی در پایان اشاره کرد: رشد در آثار شهبازی در نثر وی به چشم میآید و واقعگرایی توام با آرمانخواهی از مهمترین ویژگیهای نثر وی است. شهبازی و امثال وی چون در جستجوی تعریف چند شخصیت و چهره نیستند و دنبال تاثیرگزاری هستند و مردم برایشان اولویت دارد کیفیت محور نوشتههایشان است. البته نباید فراموش کرد که عدهآی از جوانان نیز به صورت تکجرقههایی ظهور کردند ولی به خاطر عدم توجه به این حوزه رشد نکردند.
بخشی از کتاب آقا زاده عزیز
برخی از پاورقیهای موجود در کتاب بدین شرح است:
وزیر
یکی از شخصیتهای کتب اخلاقی تاریخی که بدبخت چارهای ندارد که برای عبرت آموزی دیگران، یکشبه از وزارت به اسارت درآید و بعد در حالی که انگشت حسرت به دندان گرفته و ژاژ میخاید با بیان جملاتی حکمتآمیز مایه رستگاری آیندگان شود.
مقصر سقوط هواپیما: در سقوط هواپیما اگر خلبان زنده نماند، مقصر فاجعه حتماً خلبان است و اگر خلبان زنده بماند… . چون این مورد تا حالا اتفاق نیفتاده، کسی مجبور به تمام کردن جمله قبل نشده است.
پریروز
هوا تاریک بود که خوابیدم. من خواب بودم، اما فکر میکنم در تمام مدتی که خوابیده بودم ساعت اتاقم کار کرده بود. این را صبح وقتی که بیدار شدم فهمیدم. چون موقع خواب عقربهها ساعت دوازده را نشان می داد، اما وقتی بیدار شدم هشت بود! از بچهها پرسیدم نکند یکی از شما ساعت را جلو کشیده باشد؟ بالاتفاق منکر شدند و گفتند الان چند سال است که ساعتها کار می کنند و جلو میروند. قبول کردم!
صبحانه چای خوردم. یک عدد تفاله چای روی سطح آن شناور بود که هر قدر با انگشت زدم فرو نرفت و هی بالا میآمد. اعصابم خرد شد. چایی را نصفه کاره گذاشتم و شیر خوردم. شیرش سفید بود. تعجب کردم. خواستم از بچهها بپرسم که دیدم نیستند. زنگ زدم از تهران بپرسم. خطها شلوغ بود. به بچهها گفتم از وزیر مخابرات دلیل شلوغی خطها را سئوال کنند.
دیروز
دیشب راحت نخوابیده بودم و خیلی خسته بودم، ولی برای نماز پا شدم. بعد از نماز خوابم نبرد، نشستم بسکتبال نوین نگاه کردم. چه میکند این «شکیل»! بچهها نزدیک ساعت نه بیدار شدند. با هم صبحانه خوردیم. چای خوردیم. نان را تکه میکردم و پنیر را با چاقو میمالیدم روش. بچهها با قاشق چایخوری پنیر را میمالیدند روش. یکی از آنها هم اصلا پنیر نمیخورد که بخواهد با چاقو یا قاشق چای خوری پنیر را بمالد روش. من نمیدانم چرا پنیرها را جوری نمیسازند که لازم نباشد برای مالیدن آن روی نان از چیز دیگری استفاده کنیم؟ گفتم از وزیر بازرگانی پیگیری کنند!
همین موقع یادم افتاد که گفتم بودم از وزیر مخابرات پیگیری کنند شلوغی خطوط را. از بچهها پرسیدم؛ گفتند چون خط شلوغ بوده موفق به تماس با وزیر مخابرات نشدهاند. کمی دلم شکست! بعد از صبحانه ناهار خوردیم. بعدش هم شام. بینش چند لیوان آب خورده بودم. لیوان را میگیرم زیر شیر آب تا پر شود. وقتی پر شد باید شیر را ببندم. بستم. وقتی آب خوردم دیگر آبی در لیوان نبود. لیوان خالی را گذاشتم در جایی که لیوانهای خالی را میگذارند. قبل از من دیگران هم کلی لیوان خالی را بعد از خوردن آبشان گذاشته بودند در همان جا که لیوانهای خالی را بعد از خوردن آبشان می گذارند. نمیدانم این همه آب را چه کسی خورده است؟!
امروز
ناهار املت داشتیم. نمیدانم من وقتی گشنه میشوم ناهار میخورم یا وقتی ناهار میخورم گشنه میشوم. خواستم به بچهها بگویم از وزیر بهداشت پیگیری کنند که بچهها زودتر گفتند هنوز خطها شلوغ است. ناهار را با قاشق میخورم. در این یک مورد بچهها با من همنظر هستند و هیچ کس از چاقو استفاده نمیکند. چند سال است آنها را زیر نظر دارم، اما هیچ وقت ندیدم املت را با چاقو بخورند. خدا را شکر بچههای خلفی از آب در آمدهاند. جونگولیهای بابا!
بعد از ناهار خواستم آب بخورم. پرید در گلویم. سرفه کردم. دستگاه شوک برقی آوردند. خدا را شکر عملیات احیا انجام شد و من به زندگی برگشتم. بچهها گفتند از تهران زنگ زدند و گفتند خبر برگشت من به زندگی موجی از خوشحالی را در دل مردم ایجاد کرده. گفتم خب وقتی زنگ زده بودند میگفتید سئوالهایم را از وزرا بپرسند. گفتند خطها یکدفعه دوباره شلوغ شده است!
فردا
هوا فردا خوب است. این را هواشناسی گفته است. بهقدری دوست دارم هوا خوب نباشد تا بگویم زنگ بزنند و بپرسند چرا دقت نمیکنند در پیش بینی هوا! ولی حیف که احتمالا فردا هم خط شلوغ خواهد بود. با بچهها قرار گذاشتهایم فردا شام بخوریم. ۲۴ سال است هر روز داریم این قرار را میگذاریم و به آن عمل میکنیم. من خیلی دوست دارم به قرارهایم عمل کنم.
فردا قرار است کمی هم اسبسواری کنیم. برای اسبسواری باید سوار اسب شد. در این صورت است که اسب پایین و انسان روی آن قرار میگیرد. اسب با بز فرق دارد. بز هم با سوسک فرق دارد. سوسک دو تا شاخک دارد، اما بز از دماغش آب میچکد، اما اسب با هر دوی اینها فرق دارد چون قدش بلند است. باید دقت کنم تا این موارد را حتما بنویسم تا در تاریخ ثبت شود وگرنه ممکن است بعدها یکی اشتباهی سوار سوسک شود یا با دمپایی بکوبد بر سر بُز!»