menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

اصفهان لهجه

کوجا! (آشنایی با لهجه اصفهانی)

لهجه ی اصفهانی یکی از لهجه های بسیار شیرین ایران است. و چون خود من هم اهل اصفهان هستم، بهتر دیدم شما را هم با این لهجه ی جذاب و شیرین آشنا کنم.

لهجه اصفهانی یکی از لهجه‌های زبان پارسی است. فارسی اصفهانی لهجه‌ای از فارسی استاندارد (معیار) است که با آن تفاوت‌های آوایی، واژگانی و گهگاه ساخت‌ واژه‌ای دارد. تفاوت لهجه اصفهانی با دیگر لهجه‌های زبان پارسی، هم در زیر و زبر آوایش واژه‌ها می‌باشد، و هم در آهنگ ادای جمله‌ها است. در لهجه اصفهانی، واژه‌هایی نیز بکار می‌رود که در دیگر لهجه‌ها کمتر بکار می‌روند و یا فراموش شده‌اند.

اصفهان لهجه

  • در فارسی اصفهانی، گاهی زبر æ به زیر ə دگرگون می‌شود. نمونه‌هایی از آن در جدول زیر آمده‌است:
فارسی معیار فارسی اصفهانی آوانگاری
از اِز əz
پدر پِدِر pədər
پسر پِسِر pəsər
گنبد گُمبِز gombəz
مگس مَگِز یا مِگِز mægəz یاməgəz
قفس قَفِس qæfəs
بِزَن بِزِن bəzən
نمک نَمِک یا نِمِک næmək یاnəmək
نَفَس نَفِس یا نِفِس næfəs یاnəfəs
  • دگرگونی o به : نمونه‌هایی از آن در جدول زیر آمده‌است:
فارسی معیار فارسی اصفهانی آوانگاری
دکان دکون dokkuːn
شما شوما uːma∫
کجا کوجا kuːdʒʒa
  • دگرگونی æ به o : نمونه‌هایی از آن در جدول زیر آمده‌است:
فارسی معیار فارسی اصفهانی آوانگاری
مَغازه مُغازه moqaze
مناره مُناره monare
  • کارواژه (فعل) کمکی است در بیشتر موارد (همچنین در کارواژه‌های گذشته نقلی) به –ِس əs دگرگونی و فرسایش یافته‌است:
فارسی معیار فارسی اصفهانی آوانگاری
خورده‌است خوردِس xordəs
گفته‌است گفتِس goftəs
چه خَبَر است؟ چه خَبِرِس؟ t∫e xæberəs
درست است دُرُسِس doros(t)əs
بهتر است بهتِرِس یا بِیْتِرس beyterəs
بس است بَسِس bæsəs
  • شناسه دوم شخص یکان (مفرد) در کارواژه‌های گذشته نقلی به ey فرسایش یافته‌است:
فارسی معیار فارسی اصفهانی آوانگاری
رفته‌ای رفتِیْ ræftey
خورده‌ای خوردِیْ xordey
خوانده‌ای خوندِیْ xundey
گفته‌ای گفتِیْ goftey
  • اجزای ترکیب‌های اضافی و وصفی در فارسی با یک –ِé به هم پیوند داده می‌شوند. در فارسی اصفهانی این پیوند گاهی با انجام می‌شود:
فارسی معیار فارسی اصفهانی آوانگاری
درِ باغ دری باغ dær-i: baq
گلِ قشنگ گلی قشنگ gol-iː qæ∫æng
آدمِ خوب آدِمی خُب adəm-iː xob
  • آوایش پیوندواژه (حرف ربط) و، در بیشتر موارد به آ دگرگون می‌شود.
فارسی معیار فارسی اصفهانی
گل و بلبل و سنبل گلا بلبلا سنبل
خوبی و بدی خُبیا بدی
شیرین و فرهاد شیرینا فرهاد
  • آوایش پیوندواژه پس، در بیشتر موارد به پَ فرسایش می‌یابد.
فارسی معیار فارسی اصفهانی
پس کجایید؟ پَ کوجایْن؟
پس چرا نمی‌آیی؟ پَ چرا نیمییَیْ؟
  • حرف نشانه مفعولی را ، اگر بعد از ضمیر ملکی چسبان بیاید، به ا دگرگون می‌شود
کتابت را بخوان کتابدا بوخون
  • نشانه جمع (ها)، در بیشتر موارد به ا فرسایش می‌یابد. اگر واژه‌ای به ه پایان یابد، این ه، پیش از جمع بستن با ا، حذف می‌شود
فارسی معیار فارسی اصفهانی
درخت‌ها درختا
بچه‌ها بِچا
گربه‌ها گربا
  • در ساخت کارواژه امری، گاهی بجای افزودن ﺑِ پیش از ستاک، ﺑﻴ یا بو افزوده می‌شود:
فارسی معیار فارسی اصفهانی
بنشین بیشین
بریز بیریز
بگیر بیگیر
ببین بیبین
بکن بوکون
بخوان بوخون
بگو بوگو
بخور بُخور
  • گاهی برای تاکید بر انجام کاری از دِ استفاده می‌شود:

دِ بیا دِ
دِ برو دِ
دِ پَ چرا نیمیای؟

  • در فارسی اصفهانی، شناسهٔ کارواژه دوم کسِ جمع، در بیشتر موارد این in است
فارسی معیار فارسی اصفهانی
رفتید رَفدین
گفتید گفدین
می‌رَوید می‌رین
می‌گویید می‌گویْنmiguːyn

برخی از کارواژه‌های لهجه اصفهانی:

واژه اصفهانی معنی
اِسِدَن ستاندن
تابیدن گشت و گذار کردن
تُریدن چرخ خوردن
چزوندن (آدِما می‌چِزونِد) چزاندن: زخم زبان زدن (به آدم، زخم زبان می‌زند)
درا پیش کردن در را کامل نبستن
لووه زدس التماس کرده
جَلْد (جلدی بیا اینجا) تند (تند/زود بیا اینجا)
رفتُ را کردن رفت و آمد داشتن
لولیدن جنبیدن
جوریدن جوییدن
جُسَن جُستن
جِسن جَستن
پکیدن ترکیدن
گوسولدن، گوسلیدن گسلاندن (پاره کردن)
گوسوختن گسیختن
کار دادن هنوز کارایی داشتن
کوفیدن کوبیدن
ورمالیدن فرار کردن

ویکی پدیا

شما دوست عزیز هم اگر لغت اصفهانی به ذهنتان می رسد برای ما ارسال کنید.

موفق باشید

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر