کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو :
۱-فرهاد، ازخواب”شیرین”پرید!
۲- مرا به خدا سپرد و خودش را به دیگری!
۳- وقتی “برایش زدم”، رقصید!
۴- برای آوردنِ”دخل”همه، بانیسان آبی آمد!
۵- گریه امانش رابُریده بود که دکتر در حال بخیه اش بود!
۶- عاشق جنینی هستم که پیش از تولّد، نام پارسی اش را انتخاب کرده باشد!
۷- با پیش درآمدی که گرفت، آوازش را در”دستگاه” خواند!
۸- تا نقّاش کبریت”کشید”، سیگار تعارف اش کردم!
۹- بدون رسید، تحویل ام گرفت!
۱۰- با”کشیدن”فریاد، سکوت گالری را شکست نقّاش!
۱۱- به آئینه پناه می برم، برای ملاقات خودم!
۱۲- بجای”گوش ایستادن”، به دفاع آخر رفت!
۱۳- فضانوردان” روی هوا” حرف می زنند، روی زمین می شنوند در ناسا!
۱۴- بامداد در پِیِ بانک خروس، سراسیمه می دوید!
۱۵- وقتی خودم را دیکته می کنم، “غلط زیادی”می کنم!
۱۶- “سردار”ملّی ایران، پیروزاز”آزمونِ”عاشورا، با”گل”بیرون آمد!
۱۷- برای غنی شدن اورانیوم، همۀ فلزات فقیر شدند!
۱۸- تا”شیر”باز شد، خودم را”خیس”کردم!
۱۹- خط”خورده “بود، خوشنویس شده بود!
۲۰- عشقّ بی”حاصل”اش را، سرِخرمن تشخیص داد!
۲۱- باخودم قرار دارم، درآئینه!
۲۲- “پایش را خورد”، معلول شد!
۲۳- به “سواری”، راغب نیستم!
۲۴- با تو کاری می کنم که خاوری با ما نکرد!
۲۵- دانش آموز را ملنگ می کند، یک”پیک”شادی!
۲۶- می خواستم”خر”اش کنم، سگ شد!
۲۷- نمی دانستم شوخی،برای پای چشمم خطردارد!
۲۸- تاکلاهم را به احترامش برداشتم، کلاهش را با احترام سرم گذاشت!
۲۹- وقتی به رویش آوردم، به زیرم کشید!
۳۰- زخم”سرباز”کرده اش را، به جبهه فرستاد!
۳۱- برای گرفتن”پروانه”، ازمحیط زیست، شهرداری، اتاق اصناف و پدرش اجازه گرفتم!
۳۲- دهانش”مُهر”شده بود، روی دهانش نماز می خواند!
۳۳- از”شیر”شدن، احساس رقّت می کنم!
۳۴- چون چشمم آب نمی خورد، اشک نداشت!
۳۵- آدم سازنده ای بود، روزی چند بار خودش را می ساخت!
۳۶- زبان بازی می کرد، تا لال از دنیا نرود!
۳۷- به سبب نداشتن نمک، دست ام شکست!
۳۸- برای پیوند بالقاءالله، با یک پراید صیغۀ موقت خواندم!
۳۹- و خدا جهان را آفرید و آدم ندیده ها، خراب اش کردند!