کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو، کاریکلماتورنویس شیرازی :
۱-کتابی که درخواب خواندم، “بیدار”ام کرد!
۲- درخیال ام بودی که توهّم زدم!
۳- شعرش هم یک تخته کم داشت!
۴- دلِ”ریش”ام، خوت به سبیل ام نمی رساند!
۵- حدّ شلاق، ازروابط ریاضی محاسبه می شود!
۶- عاشق ششلیکی هستم که دولیک آن را خورده باشند!
۷- برای مرفه”بی درد”شدن، مسکن می خورد!
۸- ظرف نذری ام را، با”شاخه نبات” پس داد حافظ!
۹- به راه راست می رفت، با اندیشۀ کج!
۱۰- هر روز دندان طمع ام را”می کشم”، تا بلند تر شود!
۱۱- ازوقتی عاشق”غزل”شده ام، مثنوی هایم برای او تغییر قالب داده اند!
۱۲- ماه عسل تمام زوج ها”شیرین” است، خاک برسرفرهاد!
۱۳- آتش ازگورش بلند شده بود که به خاکستر نشسته بود!
۱۴- با”سرور”، به وَجدمی آیم وسماع می رقصم!
۱۵- بدون”ساز”، “ملودی”را”ساختم “، وسپس خودم را!
۱۶- چون روی ۀروغ افتاده بود، مقصّر شناخته شد!
۱۷- تا آدم شد، فروختم اش!
۱۸- وقتی سرِجایش نشاندم اش، با غیظ تشکّر کرد!
۱۹- موریانه صفت بود، همیشه چوبِ”صداقت”ام را می خورد!
۲۰- تا فضولی اش گل کرد، چیدم اش!
۲۱- برای فرماندهی اوهام، “می کشید”!
۲۲- چون می خواستم پیروزی هایم را به پایم بنویسم، تَتو کردم!
۲۳- وقتی شکم اش “کار”نمی کرد، گرسنه می ماند!
۲۴- درپارتی”بازی”، باخت!
۲۵- “بی پرده” به مواضع دشمن حمله می کرد، برای جهاد!
۲۶- فرهاد هم، زنجیری”شیرین”می شود ماه محرّم!
۲۷- پاره شد، وقتی انتظارت را “می کشیدم”!
۲۸- رباط صلیبی ام پیش ازپاره شدن، مسلمان شد!
۲۹- یادِ تو پرت می کند، حواس تنهائی ام را!
۳۰- همیشه مغلوب دیکتاتوری آغوشت می شوم!
۳۱- مشکل زبان پارسی است که پس از”تو”، “او”می آید!
۳۲- دونفره است، جمعیّت دنیای من!
۳۳- هیچ واژه ای روی پایش بند نمی شود، وقتی نام تو می آید!
۳۴- سقوط را تجربه کردم، وقتی ازچشمت افتادم!
۳۵- زمان”گذشته”و”حال”ام، برای”آینده”ای بهتر، به زمان”شاه”مهاجرت کردند!