«کاریکلماتورهای صادق از محمد حسن صادقی»
سری چهارم:
* دلِ پُری داشتم، تهِ دلم را خالی کردند.
* آیهٔ یأس را با صوت میخوانم.
* با توقیف کتابم، دفترم بسته شد.
* لگد به بختم زدم، برگشت و بدبختم کرد.
* رشتهٔ افکارم را تغییر دادم.
* آنقدر مینویسم تا دستم از پا بیفتد.
* ثروتم خیلی زیاد بود، نیمی از آن را به باد دادم.
* به آرایشگر همسرم سپردهام اخلاقش را اصلاح کند.
* برای اینکه شبها حوصلهام سر نرود، تا صبح خواب میبینم.
* بارها حرف بارم کردهاند، اما هرگز زیر بار نرفتهام.