کاریکلماتورهای نائله یوسفی :
- به خواب خرگوشی فرو رفته بودم روباه شکارم کرد.
- توی لَک بودم که ماهَم بیرون آمد.
- دست دوستی دراز کردم به مالم دست بُرد زد.
- کسی که سایه پرور است در آفتاب پر پر می شود.
- آدم های سپیدکار نمی توانند کسی را سیاه کنند.
- به من سخن سنگ می گفت با تیشه شکاندمش.
- با من سرِجنگ داشت سرش را زدم.
- سرنوشتم برای نوشتن سر و پایم، از سر نوشت ولی به پا نرسید.
- سلحشوران دلشوره ندارند.
- آدم سِمِجی بود، چهار میخش کردم.
- چشم سفید برایم اموالم چشم سیاه کرده بود.
- برای چشم آب دادن رفتم ولی چشمم آب نمی خورد.
- با اینکه لَنگ بود پلنگ بود.
- کسی که چپ می دهد باید یکی از راست بخورد.
- برای اینکه گوشه های زندگی ام را از آب بالا بکشانم جگر گوشه ام را گرفتم.
- در هنر پیشگی روزگار جفاپیشه بود.
- نه سر پیاز بودم نه ته پیاز، چغندر بودم.
- چهاردریچه ام باز بود ولی دریچه قلبم بسته بود.
- آنقدر حرف پهلودار شنیدم که سینه پهلو کردم.
- کسی که مرا پیش پا بیاندازد پُشت پا می خورد.
- می خواست خرکِشم کند نخ کشش کردم.
- برای اینکه خُشک خُشک زندگی اش را نبازد لب تَر کرد.
- آدم خشک مغز افکارش را توی آب نمک می خواباند.
- از روی خطِ اشکش دستش را خواندم!