menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

صلح جو

کاریکلماتور : اگر از ایرانی ها “جذر” بگیری، همه “ریشه” دارند!

کاریکلماتورهای ابوالقاسم صلح جو (پیرسوک) :

  1. فکرش از کار می افتاد، وقتی شکم اش کار می کرد!
  2. خنجربین”شانه”هایم، به بُرُس نشست!
  3. شایعه “می انداخت”، من برمیداشتم!
  4. سرقبرپدرم”توسّل”پیداکردم، به کلانتری گورستان تحویل دادم!
  5. حاجت می داد، من نگرفتم!
  6. درگود زورخانه، “شنا”کردم!
  7. گره می زنم چُرت ام را، تا پاره می شود!
  8. آدم خودساخته، دست سازاست!
  9. تا مرشد”زنگ”زد، همۀ پهلوانان سنباده اش کشیدند!
  10. وقتی خیال ام”تخت”شد، روی زمین خوابیدم!
  11. امروز شعرم نمی آید، قهرکرده است!
  12. ساز”دل”اش کوک نبود، شکستم اش!
  13. زیر زبانش را”کشیدم”، هفتاد مَن”اطلّاعات”داشت!
  14. “موی دماغ”شده بود، باداروی نظافت زائد بودنش را”اسلامی”اثبات کردند!
  15. به آغوش”ساحل”پناه می برم، تا”دریا”زده می شوم!
  16. با سمعک خاموش، همه را مجبوربه”فریاد”کردم!
  17. دکتر دیک کمرم را، از یقۀ جیب ام”درآورد”!
  18. اگر از ایرانی ها”جذر”بگیری، همه”ریشه”دارند!
  19. برای”جلب”تماشاگر، در اطراف تئاتر مامور گذاشتم!
  20. “زنجیرپرست”، سینه می زد!
  21. خواب الودگی تیرچراغ برق، سبب تصادف ام شد!
  22. تا پشت اش را خالی کردند، برایش پشتی گذاشتم!
  23. برای درک زن، “مرد”باید بود!
  24. هیچ ثانیه ای روی ساعت ام،”بند”نمی شود!
  25. تا از خواب”پا” می شوم، ساپورت می پوشم!
  26. با”نادانی”، احساس امنیّت می کنیم!
  27. چون “سرزده”آمد، نتوانستم سر به سرش بگذارم!
  28. با اختلاس در تامین اجتماعی، پزشکان”عمومی”، “خصوصی”شدند!
  29. شعرم را درصرّافی، “نقد”کردم!
  30. وقتی روحم به جسمم می خندد، چهره ام کاریکاتوری می شود!
  31. دراتوبوس قلب اش”ایستاد”، جوانی جایش را تعارف کرد!
  32. لبِ”دریا”، “قلوه” ایست!
  33. بسیار”تابلو”بودند، همه را به نیروی انتظامی فروختم!
  34. “مفتی”، روضه نمی خواند”مفتی”!
  35. با”خط”پیشانی ام، کاریکلماتور می نویسم!
  36. اعصاب نداشتم، از”چینِ”صورت اش وارد کردم!
  37. چون برای پایش احترام قائل بودم، “پایش را خوردم”!
  38. ناهار، غصّه هایش را با هم خوردیم!
  39. تا صبر”آمد”، “رفت”ام!
  40. تا دستم سوخت، چشمم”آب”آورد!
  41. پدرم ازخوشحالی”سرپا”بند نمیشود، وقتی نوه ام خودش را”سرپا”میگیرد!
  42. ازخداخواستمت، پدر برای برادرم به خواستگاریت آمد!
  43. چون شب یکرنگ ام، “به روز”نمی شوم!
  44. تا پشت اش را”خالی”کردم، اجاره رفت!
  45. موسا نیل راشکافت، امّا نتوانست فرعون را جِر بدهد!
  46. “باران”آمد، جای خالیت را پُرکرد!
  47. کاش جای”بهار”، تم با”مهر”می آمدی، “آذر”!
  48. ازارتفاع می ترسم، از”پستی” نه!
  49. دراندیشۀ”شهناز”، “شور”می زنم!
  50. حرف “حساب”ام را، با”جبر”به کرسی می نشانم!
  51. آنقدر”قلم”زدم، تا شاگرد قصّابی شدم!
  52. “تکّه”می اندازم، امّآ رفو نمی کنم!
  53. برای جان کندن، کمپرسور درخواست کرد!
  54. خفه شدم، تا درهوای یار تهرانی نفس کشیدم!
  55. به”خر”بفروش هستند، خودروسازهای ما!
  56. برای “چیدن” سفرۀ هفت سین، قیچی آوردم!
  57. ازوقتی دهانم را”مُهر”کرده اند، روی دهانم نماز می خوانم!
  58. پیش از نوشیدن چای، قند در دلم آب می کنم!
  59. برای نشتیِ گاز، همه”کف”زدیم!
  60. تا”پیرم در آمد”، زانوی ادب زدم!
  61. پدربزرگم هرروز، پنج بار برای خودش”آستین بالا می زند”!
  62. پدرم را با وثیغه از کُما خارج کردم!
  63. برادرم گلّ”لادن”را، “شب بو”می کند!!
  64. پدرم با اینکه ملّی گرانیست، عاشق مادرم”ایران”است!
  65. ازپدرم سیلی”آب”دار می خورم، در خشکسالی!
  66. برای”خواباندنِ”درگیری، پدرم برای فامیل لالالی می خواند!
  67. عاشق ماهی”ازادی”هستم که به قلّاب ماهیگیر، گیر دهد!
  68. آب اش را الکی به هدر نمی داد، عضو کمپین قطره قطره بود!
  69. برای رفتن جگرش، آش پشتِ پا پخت!
  70. کتاب”بخاری”را، زیرکرسی گذاشتم!
  71. درنمایشگاه جزنقّاش، همه “تابلو”بودند!
  72. وقتی حساب اش”می خواند”، بستانکاران”می رقصیدند”!
  73. خواهرم برای اینکه خواب اش”چپ”نشود، همیشه چرت می زد!
  74. پدرم با همِ خوبی هایش، “محاسن”ندارد!
  75. می خوست”دنیا”یش باشم، ثبت احوال اجازۀ تعویض نام نداد!
  76. آنقدر خرابت هستم که به ارگ بم، تنه می زنم!
  77. سرانجام فرهاد، مرگِ”شیرین”است!
  78. الگویم بود، عبرت ام شد!
  79. برای”کاشتنِ” مو، سرش را شخم زدم!
  80. پری”دریایی” بادیدن ام، “هوایی”شد!!
  81. طبق عادت ماهانه اش، سرِبُرج حقوق می گرفت!
  82. با آتشی که به جان ام انداختی، اعضای بدن ام جشن چهارشنبه سوری گرفتند!
  83. حسادت امان ام را”بُریده”، بخیه لازم شده ام!
  84. سانتریفوژها، با”الهام”هم”چرخنده”نشدند!
  85. “بغل”اش دوای درد ام بود، وقتی زیر”بغل”اش می زدم!
  86. رباط صلیبی ام پیش از پاره شدن، مسلمان شد!
  87. در”سه گاه”، نماز می خوانم!
  88. “استقلال”تیم شد و”آزادی”، میدانی درانتهای”انقلاب”!
  89. برای مُردن، هوای تو را تزریق می کنم!
  90. ازپدرم سیلی”آب”دار می خورم، در خشکسالی!
  91. برای”خواباندنِ”درگیری، پدرم برای فامیل لالالی می خواند!
  92. عاشق ماهی”ازادی”هستم که به قلّاب ماهیگیر، گیر دهد!
  93. آب اش را الکی به هدر نمی داد، عضو کمپین قطره قطره بود!
  94. برای رفتن جگرش، آش پشتِ پا پخت!
  95. کتاب”بخاری”را، زیرکرسی گذاشتم!
  96. درنمایشگاه جزنقّاش، همه “تابلو”بودند!
  97. وقتی حساب اش”می خواند”، بستانکاران”می رقصیدند”!
  98. خواهرم برای اینکه خواب اش”چپ”نشود، همیشه چرت می زد!
  99. پدرم با همِ خوبی هایش، “محاسن”ندارد!
  100. می خوست”دنیا”یش باشم، ثبت احوال اجازۀ تعویض نام نداد!
  101. آنقدر خرابت هستم که به ارگ بم، تنه می زنم!
  102. سرانجام فرهاد، مرگِ”شیرین”است!
  103. الگویم بود، عبرت ام شد!
  104. برای”کاشتنِ” مو، سرش را شخم زدم!
  105. پری”دریایی” بادیدن ام، “هوایی”شد!!
  106. طبق عادت ماهانه اش، سرِبُرج حقوق می گرفت!
  107. با آتشی که به جان ام انداختی، اعضای بدن ام جشن چهارشنبه سوری گرفتند!
  108. حسادت امان ام را”بُریده”، بخیه لازم شده ام!
  109. سانتریفوژها، با”الهام”هم”چرخنده”نشدند!
  110. “بغل”اش دوای درد ام بود، وقتی زیر”بغل”اش می زدم!
  111. رباط صلیبی ام پیش از پاره شدن، مسلمان شد!
  112. در”سه گاه”، نماز می خوانم!
  113. “استقلال”تیم شد و”آزادی”، میدانی درانتهای”انقلاب”!
  114. برای مُردن، هوای تو را تزریق می کنم!
  115. “خلاص”ات می کنم، اگرروی”دندۀ”لج باشی!
  116. پدرم برای”کشیدن”زیپ دهان غیبت کنندگان فامیل، ترازو خرید!
  117. وقتی عصبانی می شوم، اوقات شرعی ام تلخ می شود!
  118. سفرۀ خانواده، پُربود از گرسنگی!
  119. برای اسلام”آوردن”، به چین رفتم!
  120. وقتی به پای پدرم”افتادم”، پایش دررفت!
  121. با”بیمه”نگاهت می کنم، وقتی”تصادفی”می بینمت!
  122. “چنگ”می زنم، در ارکستر گیسوانت!
  123. ازآزمایش الهی، سربلند امّا ناشتا بیرون آمدم!
  124. مادربزرگم درخشت خام، زیرابرویش را برمی دارد!
  125. برای”کشیدن”غذا، سرسفره ترازو آوردم!
  126. وقتی حکم”دل”است، تو همیشه”لازمی”!
  127. درحدّ مرگ دوستم دارد، ملک الموت!
  128. پرگار برای زدن”دایره”، به کلاس موسیقی رفت!
  129. به شکم بسته بود، چراغ”پیه”سوز اش را!
  130. پدرم آنقدر”افتاده”است که جای سالمی دربدن ندارد!
  131. پدربزرگم ازنسل”سوخته”بود، به”حقّه”می چسبید!
  132. دایی ام که ازدین”برگشت”، تسبیح سوغات آورد!
  133. کارمی کند فکرهمسرم، در جیبم!
  134. عمویم برای فرار”مغز”ها، روی باربیکیو”دل”می سوزاند!
  135. نگاهم بودار می شود، وقتی”سیر”نگاهت می کنم!
  136. با قلمِ”دوربین”ام، “عکس”می نویسم!
  137. ازوقتی گوش هایم”سنگین”شده اند، عمیق ترمی خوابم!
  138. تا از خواب پریدم، رگِ خواب ام رگ به رگ شد!
  139. مادرم”مات”گشت، تا پدرم شهردار”کیش”شد!
  140. پدربزرگم وقتی به مسجد می رود، یادش را جا می گذارد!
  141. چون خواب ام”سبک”است، با وزنه می خوابم!
  142. یا الله می گفت، تا”سرباز”می دید!
  143. با اینکه”میز”بان بود، صندلی ها را هم می پایید!
chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر