رضا ساکی در ستون طنز ایسنا مورخ ۱ بهمن ۹۳ نوشت :
امروز همسایهمان غمگین توی راهرو نشسته بود. گفتم: چرا کشتیهایتان غرق شده؟ گفت: طبق معمول دیگر. گفتم: اخراج شدی؟ گفت: دلش نمیآید که به من پیرمرد ناهار ندهد ولی فعلا گفته برو بیرون. گفتم: چرا اینقدر همسرتان را اذیت میکنید. بلند شد و گفت: به خدا مهندس اگر تو هم بخواهی طرف او را بگیری خودم را پرت میکنم پایین. گفتم: من طرف حق را میگیرم. حالا بگو چه شده؟ گفت: عیال صبح رفته بود توی اینترنت و خبری درباره عیدی خوانده بود.
گفت: عیدی را ۶۰۰ هزار تومان اعلام کردند. من هم گفتم: ۶۰۰ هزار تومان نیست ۶۰۳ هزار تومان است. بعد گفت من را مسخره میکنی؟ ناراحت شد. من هم گفتم خانم شما که باید بهتر از من بدانی که با ۳ هزار تومان چه میشود کرد. باز گفت داری من را مسخره میکنی. حتی از این هم فراتر رفت و گفت داری دستاوردهای مسؤولان را زیر سوال میبری. گفتم: شما که سه تومنش را میاندازی داری دستاوردهای مسؤولان را زیر سوال میبری. بعد هم از دهانم پرید و گفتم: میدانی با ۳ هزارتومان چند نخ سیگار میتوان خرید؟ این طوری بود که از خانه اخراج شدم.
گفتم: مگر هنوز سیگار میکشی؟ گفت: تفریحی. میدانی که. گاهی که عیال میرود بیرون، چند نخ میکشم. راستی مهندس آقا پرویز را میشناسی. همان همسایه بلوک ۱۱ که هنوز بیوکش را دارد. گفتم: بله بله. گفت: صدتومن توی یکی از بانکها داشت دیروز خبر دادند ۳۰ میلیون برنده شده. گفتم: چه خوب به سلامتی. گفت: چه فایده؟ گفتم: چرا؟ گفت: خبر را که شنیده قلبش گرفته الان بیمارستان است. داماد احمقش کمکم خبر را بهش نداده یکهو رفته گفته ۳۰ میلیون برنده شدی. من هم باشم سکته میکنم. گفتم: من هم باشم سکته میکنم. همسایه گفت: همه همسایهها سکته میکنند. میدانی با ۳۰ میلیون چند نخ سیگار میتوان خرید؟