menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

میزگرد تخصصی وضعیت طنز و طنزپردازان و چالش‌های روبه روی آن در ایسنا

گاهی می‌شود سوار گوزن شد چه ایرادی دارد مهم این است که به مقصد برسیم حالا دیگران هم بخندند همیشه که نباید اسب سوار بود، اما در دلشان به این خلاقیت نمره خوبی خواهند داد .اما این سواری هم دغدغه‌های خودش را دارد آن شاخ‌های تیز اگر به کسی بخورد دیه‌اش سنگین است. حکایت طنزنویس‌ها، حکایت گوزن سوار است وشاخ‌هایش؛ مهار شاخ‌های بلند زیبایش برای هر طنز پردازی سخت است و بدتر آن دسته‌ای که شاخ‌ها را می‌برند تا فقط لذت سوار شدن و خنده‌ها را ببرند اما اگر کمی بدجنسی سراغ سوار بیاید شاخ زدن به آنهایی که وسط جاده می‌ایستند راه را بردیگران می‌بندد و لذتی زاید الوصف دارد چه برای سوار و چه برای دیگرمسافران جاده.
بسیاری از پژوهشگران عرصه طنز و طنزپردازان هدف طنز را خنداندن مخاطب نمی‌دانند، آن‌ها معتقد هستند که خنداندن می‌تواند وسیله‌ای باشد تا طنزپرداز از طریق آن حرف‌های جدی خود را مطرح کند، حرف‌هایی که می‌تواند به این شکل تأثیرگذار باشد. اما این طنزپرداز همواره با یک سری چالش‌ها مواجه است؛ گاهی خط قرمزهای عجیب ‌وغریبی که وضع می‌شود، گاهی عدم توجه خود طنزپردازان به ‌جایگاه خود و گاهی معرفی غیر کارشناسانه برخی افراد به‌عنوان طنزپرداز پازل کوچکی از دنیای چالش‌های طنز و طنزپردازان محسوب می‌شود.

میزگرد ایسنا

به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرنگار فرهنگ و هنر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه اصفهان، وضعیت طنز و طنزپردازان و چالش‌های روبه روی آن را با حضور “پیام پورفلاح، مدیر دفتر طنز و خانه کاریکاتور اصفهان”، “محمدرضایی، مدیر حلقه طنز نصف جهان”، “آرش فرهنگ پژوه، طنزپرداز” و “علی روح‌الامین، مدیر پایگاه اینترنتی شیرین طنز” در میزگردی تخصصی مورد بررسی قرار داده است که در ادامه به بخش‌هایی از آن اشاره می‌شود:

رضایی معتقد است بااینکه مردم طنز را می‌شناسند اما از جنبه‌های علمی آن بی‌اطلاع هستند، او می‌افزاید: طنز یک مسئله جدی بوده که نیازمند بررسی‌های علمی است و این دقیقاً همان چیزی است که در بعضی رسانه‌های طنز اصلاً دیده نمی‌شود؛ بسیاری از مردم به اشتباه هر چیز خنده‌داری را طنز می‌دانند درحالی‌که اساس طنز خنده‌آور نیست؛ به‌عنوان نمونه محققان عرصه طنز و ادبیات جهان “قلعه حیوانات” جورج اورول را یک اثر طنز می‌نامند با این ‌همه اما تصور نمی‌کنم کسی از خواندن این اثر خندیده باشد یا در ایران اگرچه اهل ‌فن حافظ را یک طنزپرداز می‌دانند اما هیچ‌کس با خواندن اشعار او تاکنون نخندیده است.

مدیر حلقه طنز نصف جهان با هیجان ادامه می‌دهد: مقوله‌هایی مانند طنز، فکاهه، هزل، هجو و جوک باید از یکدیگر تمییز داده شود؛ به‌عنوان نمونه جوک که برخی ریشه لغوی آن را برگرفته از واژه جوهی می‌دانند یک‌گونه ادبی عامه است؛ جوهی شخصیتی همانند بهلول یا ملانصرالدین داشته و سخنان او را نیز جوک، جوکی و یا جوهی می‌نامیده‌اند.

مبتذل‌های ارزشمند!

او در بیان تقسیم‌بندی‌های جوک می‌گوید: اگرچه جوک را به دودسته مبتذل و غیرمبتذل تقسیم می‌کنند اما به اعتقاد من جوک مبتذل نیز صحیح و ارزشمند است.

رضایی می‌گوید: بسیاری از ضرب‌المثل‌های گذشته مردم اکنون غیرقابل بازگو کردن و مستهجن محسوب می‌شود؛ به‌طوری‌که حتی مولانا و سعدی نیز از این‌ گونه الفاظ در آثار خود استفاده کرده‌اند اما منِ طنزپرداز بهتر می‌بینم که برای برخورد علمی و اصولی با مسائل از ورود به چنین مقوله‌هایی پرهیز کنم؛ ادبیات عامه، خود دارای غنا و اصالت است و نباید در ادبیات معیار، علمی و ماندگار استفاده شود.

آرش فرهنگ پژوه در میانه بحث ناگاه توپ مشکلات را به زمین حریف صنفیش می‌اندازد و می‌گوید: سایت “شیرین طنز” باید به منظور پیشرفت و ارتقا عرصه طنز ارتباط خود را با محققان این حوزه افزایش دهد.و روح‌الامین -مدیر پایگاه اینترنتی شیرین طنز- در پاسخ پاتک‌وار خود می‌گوید: حدود یک سال و نیم از راه‌اندازی سایت “شیرین طنز” می‌گذرد اما تاکنون هیچ نهادی از دفتر طنز و خانه کاریکاتور اصفهان و تهران و حتی طنزپردازان استانی و کشوری از این سایت حمایت نکرده‌اند؛ هدف همه ما یکی است و همین انتظار من را از دوستان بیشتر می‌کند.

او ادامه می‌دهد: برخی مسئولان باوجود تملک مالی و محتوایی بسیار هیچ رغبتی برای حمایت از سایت‌های نقد محور از خود نشان نمی‌دهند؛ البته این موضوع طبیعی است چرا که افراد به‌صورت ذاتی علاقه‌ای به تحمل نقد یا پذیرش رأی مخالف ندارند.

پورفلاح اما شمشیر را محترمانه از رو می‌بندد و خطاب به روح‌الامین، فقدان مجوزهای هنری را دلیل محکمه‌پسند کم‌لطفی دفتر طنز و خانه کاریکاتور به سایت “شیرین طنز” عنوان می‌کند و حالا که به میخ زده یکی هم محکم به نعل می‌کوبد و ادامه می‌دهد: نگاه این سایت مبهم و نامشخص است؛ جای خالی طنزپردازی در آن به‌شدت احساس می‌شود؛ “شیرین طنز” باید از طنزپردازی و درج اخبار صِرف فاصله بگیرد و اندیشه‌های خود را به سمت یک سیاست و جبهه فکری سوق دهد.

و در ضربه آخر خود می‌افزاید: این سایت ازلحاظ تخصصی نیازمند جایگاه‌یابی است تا بتواند حمایت‌های بیشتری را جلب کند و جدی‌تر پیگیری شود؛ بدون شک حمایت و حضور یک گروه طنزپرداز از یک رسانه مرتبط با طنز در افزایش مخاطب و ارتقا سطح رسانه مؤثر است.

این کاریکاتوریست سرباز ایجاد پایگاهی برای نقد منصفانه را از مهم‌ترین اهداف ایجاد دفتر طنز دانسته و می‌گوید: دفتر طنز اصفهان که ادعای طنز و طنازی در آن وجود دارد، جایگاه مناسب و ویژه‌ای را برای نقد آثار طنازان فراهم کرده است؛ امروز نگاه به طنز و طنزپرداز نسبت به سال ۸۹ بسیار متفاوت شده است؛ طنزپرداز حق ورود به برنامه‌های شهرداری را یافته و حتی مجاز است عملکردهای شهردار را نقد کند؛ این خود اتفاق بزرگی است.

پورفلاح که روی دور تعارف‌ها افتاده برای جایگاه کنونی طنزپردازان و پیشرفت‌های آن‌ها نوشابه باز می‌کند و می‌افزاید: با این ‌حال نمی‌توان منکر حمایت‌های دفتر طنز از طنزپردازان شد؛ و اگرچه فضای امروز طنز تریبون‌هایی را برای طنزپردازان و آثار آن‌ها فراهم کرده است اما به‌طور حتم همین زمینه نیز چالش‌های سختی را هم برای طنزپردازان و هم برای مسئولان ایجاد می‌کند.

مدیر جوان خانه طنز اصفهان اما از نبود بودجه، سالن و تجهیزات در حوزه طنز از یک‌سو و بی‌پولی طنزپردازان از سوی دیگر گلایه دارد، او می‌گوید: پول طنزپرداز برای برگزاری برنامه‌های خودش هم کافی نیست و این تازه آغاز مشکل است؛ جامعه طنز ناچار است برای انتشار برنامه‌های خود با ارگان‌ها تعامل کند و برای قانع کردن آن‌ها تلاش کند راهکاری مشکل و پیچیده که در بیشتر موارد به سانسور، سخت‌گیری و تعصب ورزی منجر می‌شود، و شاید همین عوامل نیز باعث شده تا بیشتر طنزپردازان روحیه رویارویی با عدم انتشار آثارشان را داشته باشند.

حرف‌های پور فلاح که انگار محمد رضایی را سخت تحت تأثیر قرار داده، نه‌تنها او را مجبور به تائید سخنان این طناز کاریکاتوریست می‌کند بلکه سر ذوق هم می‌آورد به‌طوری‌که می‌گوید: من موافقم؛ جایگاه طنز از هیچ به اینجا رسیده؛ حداقلش این است که امروز بسیاری از ارگان‌ها با طنز آشنا شده‌اند و بازیابی جایگاه طنزپردازان در بسیاری از جشن‌ها، مراسم‌ها شاهدی برای این مدعا است.

طنزپرداز قادر نمی‌تواند یک مجیزگو باشد

اما رضایی بعد از یک تائید، سری هم به یک انتقاد و گلایه می‌زند و ادامه می‌دهد: طنز یک مسئله انتقادی است و متولیان برگزارکننده برنامه‌ها نیز عمدتاً خواهان بازگو شدن مطالبی توسط طنزپرداز هستند که در محتوای خنده‌دار خود عاری از هرگونه انتقاد باشد؛ آن‌ها می‌خواهند سخنان طنزپرداز به کسی برنخورد و سؤال اینجا است که آن‌ها آیا به دنبال یک مجیزگوی خنده‌دار می‌گردند؟! طنزپرداز قادر نمی‌تواند یک مجیزگو باشد.

رضایی که انگار با توپ پر آمده تازه در درد و دلش از بعضی مسئولان باز می‌شود و می‌افزاید: مخاطب خاص ما اصولاً مسئولی است که به دنبال یک جوهر می‌گردد همان کسی که حرف‌های خنده‌دار بزند و کارش را به همین شیوه تمام کند.

پور فلاح که انگار کمی صبورانه‌تر از رضایی قصد روبه‌رو شدن با چالش‌های عرصه طنز را دارد درباره نحوه برخورد جامعه با طنز و طنازان می‌گوید: طنزپردازان در یک سیر تدریجی به دنبال نزدیک شدن به‌جایگاه اصلی خود هستند و مسئولان هم پذیرفته‌اند که حضور یک طناز در یک برنامه به معنی مواجه‌شدن با طنز است.

او ادامه می‌دهد: گاه ممکن است طنزپرداز اراده‌ای برای تثبیت جایگاه خود نداشته باشد و یا حتی برخی صحنه طنز را با فکاهه و مسخره‌بازی اشتباه بگیرند؛ البته طنز برای فکاهه نیز جایگاهی را در نظر گرفته اما باید به این مسئله نیز توجه داشت که برنامه‌های طنز برای عموم مردم باید تلفیقی از طنز و فکاهه با یکدیگر باشد.

خط قرمزهای عجیب‌وغریب هنر طنزپردازی

اما به‌راستی طنز با چه چالش‌هایی روبه‌رو است؟ آرش فرهنگ پژوه – طنزپرداز- در پاسخ به این سؤال چالش‌برانگیز دست روی نقطه حساس ماجرا گذاشته و می‌گوید: در طنز رعایت خطوط قرمز رسانه‌ای و طنز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است اما در این میان خط قرمزهای رسانه‌ای با حساسیت بیشتری روبه‌رو است؛ مثلاً دولت، نخستین منتقد سرسختی است که با وضع خط قرمزهای عجیب‌وغریب هنر طنزپرداز را با مشکلاتی روبه‌رو می‌کند با این‌ حال باید پذیرفت که مردم نیز همواره نسبت به عملکرد طنزپردازان عکس‌العمل‌هایی را از خود نشان داده و می‌دهند.

فرهنگ پژوه که انگار زیادی تحت تأثیر بازتاب اخبار خارجی است، می‌افزاید: کشورهای خارجی به‌طور مستمر وقایع داخلی را دنبال می‌کنند و بسیاری از وقایع ایران درمجموع به سود آن‌ها است.

این طنزپرداز که انگار به‌جز کشورهای غربی از برخی صنوف و عقاید نیز دلخوری‌هایی دارد، ادامه می‌دهد: برخی از این روشنفکران و جامعه شناسان نه‌تنها منتقد طنزپردازان هستند، بلکه آن‌ها را سوپاپ اطمینان دولت‌ها نامیده و می‌گویند انتقاد طنزپرداز در عمل با نتایج معکوسی در جامعه روبه‌رو است؛ در باور این دسته افراد طنزپرداز وسیله دولت برای فرونشاندن اعتراضات و هیجانات مردمی است آن‌ها با این توجیه به دنبال از بین بردن کلی طنز ژورنالیستی در کشور هستند!

نبرد بر سر مصلح اجتماع بودن یا نبودن

از دید فرهنگ پژوه، طنزپرداز بیش از هر چیز خودش را نقد می‌کند و از این طریق به دنبال تغییر جامعه پیرامونی خود است؛ او خودش را مثال می‌زند و انگار که تازه برای اولین بار با اهداف، باورها و دستاوردهای خود روبه‌رو می‌شود با تعجب از حاضران می‌پرسد: من شک دارم که آیا در حال ایجاد تغییر در جامعه خود هستم یا خیر؟!؟.

رضایی و انتقادهایش هنوز هم ادامه دارد او این بار صحبت‌های فرهنگ پژوه را خطاب قرار داده و می‌گوید: من به نظرهای آرش فرهنگ پژوه انتقاد دارم؛ اصلاً چه کسی گفته که طنزپرداز مصلح اجتماعی است یا قصد تأثیرگذاری بر فرد یا جامعه را دارد؟ طنزپرداز پیش از هر چیز یک منتقد اجتماعی است کسی که آمده تا حرف‌هایش را بزند و برود؛ در اساس اصلاً برای طنزپرداز مهم نیست که جامعه حرف‌های او را می‌پذیرد یا نمی‌پذیرد.

پورفلاح که دیگر نمی‌تواند افسار تفکراتش را مهار کند تنها به گفتن این‌که مهم‌ترین هدف طنزپرداز اصلاح جامعه پیرامونی است بسنده می‌کند و تا می‌آید جمله بعدی را آغاز کند با جواب تند و صریح آقای منتقد! روبه‌رو می‌شود؛ رضایی بسیار سریع در جواب رییس خانه طنز و کاریکاتور اصفهان می‌گوید: هدف طنزپرداز اصلاح امور جامعه هم نیست؛ طنزپرداز صرفاً به دنبال انتقاد کردن است.

مدیر دفتر طنز و خانه کاریکاتور هم خودش را از تک و تا نمی‌اندازد و می‌گوید: این نوع نگاه به طنز درنهایت مخرب و زیان‌بار است و ممکن است از طنز، برداشت توهین‌آمیز شود، اما رضایی که آمده تا یک‌تنه بار هر چه نقد و نقادی است را به دوش بکشد پاسخ می‌دهد: طنزپرداز منتظر جواب نیست و انتقاد طنازانه هیچ‌گاه به توهین نمی‌انجامد؛ تمام هنر طنز در زبان خلاصه می‌شود و همین مسئله از طنزپرداز منتقدی می‌سازد که زیباتر از زبان دیگران به‌ نقد محیط پیرامونی خود دست می‌زند؛ یک طناز هیچ‌گاه به دنبال سیاه نمایی نیست بلکه آمده تا حرفش را بزند و عبور کند.

سیاه و سپید مدینه فاضله یک طنز پرداز

گفت‌وگو که به یک پاس‌کاری میان پور فلاح و رضایی تبدیل‌شده عرصه را برای مدیر جوان عرصه طنز فراهم می‌کند تا در مخالفت با تعریف رضایی از واژه سیاه نمایی، بگوید: میان سیاه نمایی باهدف اصلاحات و سیاه نمایی باهدف تخریب تفاوت چشمگیری وجود دارد به‌طوری‌که طنزپرداز گاه می‌تواند باهدف اصلاحات، سیاه نمایی نیز انجام دهد؛ بدون شک طنزپرداز مصلح یا مددکار اجتماعی نیست بلکه مدینه فاضله‌ای در سر دارد که با دیدن مسائلی خلاف آن به‌نقد وقایع روی می‌آورد.

او می‌افزاید: نقد جزئی از طنز است اما تمام آن نیست؛ برخی طنز را به دسته‌های سیاه، سفید و خاکستری تقسیم می‌کنند و بر این باور هستند که طنز سیاه نقادانه، تند و تلخ بوده، و نه‌تنها خنده‌دار نیست بلکه در فضای تصویری سیاه‌ وسفید تعبیر می‌شود و به ‌شدت مفهوم گرا است؛ با این‌ وجود باید پذیرفت که طنز در بسیاری موارد از جنس فکاهه و غیر مجیزگو بوده و سرگرم‌کننده است؛ گاه اتفاق می‌افتد که طنزپرداز برای شاد کردن دل مردمش طنز بگوید که این نوع طنز، طنز سفید نامیده می‌شود.

پور فلاح ادامه می‌دهد: گاه به فراخور موقعیت، طنز سیاه ‌وسفید در کنار یکدیگر قرار می‌گیرند مثلاً یک تلخی با چاشنی خنده یا شاید هم بتوان گفت که سیاهی یک موضوع با اندک نوری از خنده لایت و خاکستری می‌شود؛ اینجا است که
مخاطب شاید در ظاهر بخندد اما در اصل تلخی ماجرا بر ذهن او اثر خواهد گذاشت.

طنز بی‌اثر همان بهتر که اصلاً گفته نشود

مدیر دفتر طنز و خانه کاریکاتور اصفهان معتقد است آنچه طنزپرداز را به هنرمند قابلی تبدیل می‌کند توانایی او در ترکیب نقد و سرگرمی است، او می‌افزاید: و شاید همین محبوبیت طنزپرداز باعث می‌شود که برخی سازمان‌ها و نهادها از او به‌عنوان ابزاری برای پیشبرد اهداف خود استفاده می‌کنند بنابراین بسیار لازم است که طنزپرداز هوشیار باشد و خود را آلت دست دیگران قرار ندهد؛ درهرحال ذات طنز نیش‌دار است و لبخند ناشی از طنز بهترین راه برای فروبردن هر چه بیشتر این نیش بر پیکر جامعه و مدیران است.

روح‌الامین که تاکنون نیز به انجام یک اظهارنظر کوتاه بسنده کرده بود با بیان اینکه طنز امربه‌ معروف و نهی از منکر است به گفتن این تک جمله که “طنز بی‌اثر همان بهتر که اصلاً گفته نشود” بسنده می‌کند و نوبت را به فرهنگ پژوه می‌سپارد، این طنزپرداز می‌گوید: به اعتقاد برخی، طنزپرداز برای آزادی بیان به استقلال عمل نیازمند است اما مسئله اساسی اینجا است که طنزپرداز مستقل برای تأمین هزینه‌های خود با مشکل روبه‌رو است.

طنز پرداز در چاله‌ای به نام مشکلات مالی

فرهنگ پژوه به نقش تأثیرگذار مطالعه در طنز طناز اشاره‌ کرده و ادامه می‌دهد: طنزپرداز برای رسیدن به موفقیت نه‌تنها باید در بخش‌های مختلف علوم اجتماعی، علوم سیاسی، روانشناسی، فلسفه مطالعات قابل قبولی داشته باشد بلکه لازم است با تکنیک‌های رایج طنز و ادبیات نیز آشنا باشد؛ پیش از همه این‌ها اما بدون داشتن درآمد هیچ موفقیتی برای طنزپرداز محقق نمی‌شود؛ آخر چگونه ممکن است که طنزپرداز در عین استقلال و قرار نداشتن در سیستم دولتی یا اجرایی توان حل مشکلات مالی خود را داشته باشد؟

این طنزپرداز که انگار خودش بارها با تردید استقلال و وابستگی دست‌وپنجه نرم کرده، می‌افزاید: شرایط نباید به‌گونه‌ای باشد که طنزپرداز برای حل چالش‌های پیش روی خود دست به دامان دولت یا حتی مردم شود؛ مرجع کمک طنزپرداز باید جامعه طنزپرداز کشور باشد نه دیگری یا دیگران.

فرهنگ پژوه بابیان اینکه طنزپرداز نباید به هر تریبونی تن دهد، پای طنز قندپهلو را به ماجرا باز می‌کند و می‌گوید: برنامه طنز قندپهلو وابسته به صداوسیما است، همان صداوسیمایی که یک سری از دغدغه‌ها درآن دیده نمی‌شود و این تقصیر خود طنزپرداز است. دید طنزپرداز باید از حالت بسته و تقلیدی فاصله بگیرد و به‌جای انجام کارهای از پیش انجام‌شده به دنبال نوآوری و تنوع باشد.

رضایی اما در خصوص نگاه ویژه طنزپردازان به دولت و فقدان شدید “تیپ” طنزی در میان آن‌ها معتقد است: طنزپرداز به کمک‌های بالادستی نیازی ندارد؛ چرا راه دور برویم مثلاً همین رحیم رسولی و زرویی نصرآباد موفق‌ترین نمونه از میان طنزپردازان مستقل و غیردولتی هستند بااین‌حال فردی همچون عبید زاکانی را نیز می‌توان نمونه قدیمی موفق در عرصه طنز فارسی دانست.

پور فلاح که هنوز باید چند ماهی طعم خوش! سربازی را بچشد درباره کیفیت وابستگی طنزپرداز به جریان حکومتی می‌گوید: حرکت درست بر مبنای اعتقاد قلبی است؛ به‌عنوان نمونه اگر یک طنزپرداز اعتقادی به جریانی نداشته باشد و بااین‌حال برای گذران معیشت خود به این جریان متوسل شود نه‌تنها به تزلزل و تظاهر مبتلا خواهد شد بلکه اعتقاد خود را نیز زیر سؤال برده است؛ طنزپرداز باید در تمام شرایط بر سر اعتقادات خود راسخ بایستد.

مدیر دفتر طنز و خانه کاریکاتور اصفهان با تأکید بر اینکه حکومت در برابر فرهنگ مملکت مسئول است، می‌افزاید: به‌طورمعمول حکومت‌ها به دنبال فرهنگ متناسب با جبهه فکری خود هستند؛ در ایران وزارت فرهنگ به‌عنوان بخشی از حاکمیت باید خود را در برابر هنرمندان و قشر فرهنگی مسئول بداند بااین‌حال وظیفه هنرمند و طنزپرداز گرفتن حمایت از دولت نیست، چراکه در غیر این صورت هم ثبات عمل خود را از دست می‌دهد و هم از چاه بی‌توجهی به چاله مجیزگویی می‌افتد.

حزب باد برای یک لقمه نان

او اما دست روی مسئله جدیدی می‌گذارد و از طنزپردازانی سخن می‌گوید که برای کسب یک‌لقمه‌نان حزب باد شده‌اند، می‌گوید: بعضی طنزپردازان وطنی با تغییر دولت بدون این‌که به روی خودشان بیاورند مواضع فکری خود را هم عوض می‌کنند؛ امروز مجیزگوی این دولت هستند و فردا بد و بیراه‌گوی آن ؛ با این‌ وجود برخی دیگر نیز مانند ابوالفضل زورویی حضور دارند که دنبال حمایت نبوده است. دفتر طنز را تأسیس کرده، آثارش را منتشر کرده، حکومتش را نیز دوست دارد و دنبال اصلاح یک سری از بخش‌های جامعه است. این‌چنین آدم‌هایی تکلیفشان با خودشان مشخص است.

پورفلاح در بیان ویژگی‌های آثار ماندگار سری هم به هنر هفتم می‌زند و با اشاره به فیلم‌های کاملاً متفاوت “ده‌رقمی” و “طلا و مس” ساخته “همایون اسعدیان” ادامه می‌دهد: اسعدیان برای ساخت فیلم زیبایی مانند “طلا و مس” به درآمد فیلم گیشه‌ای “ده‌رقمی” نیازمند بود؛ هنرمندانی با این تفکر تکلیفشان با خود وزندگی‌هایشان مشخص است آن‌ها راه را یافته‌اند و برای رسیدن به هدف ارزشمند خود تلاش می‌کنند.

روح‌الامین که انگار با شنیدن صحبت‌های هم‌صنفی‌اش، کلید مشکل‌گشا را تنها در دست دفتر طنز می‌داند و ادامه می‌دهد: دفتر طنز اصفهان باید هر چه سریع‌تر جلسات تخصصی را برای حل مشکلات عرصه طنز برگزار کند و طنزپردازان را دررسیدن به اهداف خودیاری دهد.

رضایی درباره کمیت ایجاد محدودیت در کار طنزپردازان می‌گوید: طنزپرداز برای حرکت به‌سوی کار علمی و اصولی نیازمند محدودیت است.

بافتن هنر بدون هیچ معنا و مفهومی

و فرهنگ پژوه در توضیح بیشتر خاطرنشان می‌کند: بسیاری از هنرمندان کشور، در اصل متفکران اصلی اجتماع هستند؛ شاید اگر اتفاقات زندگی آن‌ها به گونه دیگری رقم خورده بود آن‌ها هرگز هنرمند نمی‌شدند مثلاً ممکن بود بروند فیلسوف شوند؛ باید پذیرفت که در جامعه امروز ما، افرادی زندگی می‌کنند که تفکرات خود را در قالب هنر نمایان می‌کنند.

این طنزپرداز ادامه داد: هنرمند محکوم‌به تفکر است بااین‌حال در جامعه امروز ایران انتظارات از هنرمند بسیار بیشتر از این است، این در حالی است که در بسیاری جوامع دیگر هنرمند خود صاحب تریبون است؛ او نه‌تنها دغدغه بازگو کردن تفکرات خود به مردم را ندارد بلکه در بسیاری موارد تنها به دنبال بافتن هنر بدون هیچ معنا و مفهومی است!؛ اما در ایران این‌گونه نیست چراکه جامعه از هنرمند انتظار دارد که متفکر باشد.

رضایی که بار دیگر وارد عرصه می‌شود و با انتقاد از فرهنگ پژوه می‌گوید: هیچ سبک و هنری بحث “هنر برای هنر” را تائید نکرده است؛ هنرمند “باید” متفکر باشد و جز این از او هیچ انتظار دیگری نیست و نخواهد بود؛ طنزپرداز خوب طنزپردازی است که در درجه اول از تفکر قوی برخوردار باشد مثلاً همین جورج اورل اصلاً داستان‌نویس نیست، بلکه او یک متفکر است و این تفکر او را به این درجه رسانده است.

پور فلاح هم که انگار این‌یک بار با نقد مدیر حلقه طنز نصف جهان موافق است به‌طعنه رو به فرهنگ پژوه می‌گوید: سبک جالبی می‌شود که طنز بنویسیم بدون اینکه فکر کنیم!

جیب بغل فیس بوک پر از طنز

مگر می‌شود طنز باشد و نقش شبکه‌های اجتماعی در آن را نادیده گرفت؟! رضایی درباره نقش این شبکه‌ها بر طنز معاصر ایران می‌گوید: شبکه‌های مجازی بیشتر به طنز و ادبیات کمک کرده و نقش تعیین‌ کننده‌ای در ساختار طنز و ادبیات ایران داشته‌اند؛ الان زمانه خیلی بهتر شده مثلاً در زمان‌های گذشته، تنها یک نفر مجله گل‌آقا را داشت و خود را سردمدار طنزنویسی می‌دانست و با اینکه همیشه هم مطالب تاپی ارائه نمی‌داد اما به دلیل تک و انحصاری بودن شاخص هم بود، اما امروز در بسیاری شبکه‌های اجتماعی مثل فیس ‌بوک شاهد آثار جذاب و منحصربه‌فرد کسانی هستیم که هیچ ادعایی در طنز ندارند اما یک‌تنه آثار طنز قدیم را در جیب بغلشان می‌گذارند!

پورفلاح دراین‌باره ادامه می‌دهد: رسم مرسوم هنرمندان از سال‌های پیش تاکنون نشر برخی آثار ویژه در محیط‌های عمومی و ارائه برخی آثار خاص در محیط‌های خصوصی بوده است؛ امروز این مسئله به شکل ویژه‌ای بسط و گسترش‌ یافته به‌طوری‌که برخی افراد محیط‌های مجازی را برای انتشار آثار خود انتخاب می‌کنند و نظرات دوستان خود را در خصوص نمونه‌های هنری خود جویا می‌شوند.

پور فلاح جوان اما خط قرمزهای موجود را مهم‌ترین عامل انتشار مجازی آثار هنرمندان می‌داند و اضافه می‌کند: خط قرمزها باعث می‌شود که امکان انتشار اثر به‌صورت رسمی وجود نداشته باشد. بخشی از خط قرمزها مربوط به قانون می‌شود و توهین به قومیت‌ها، توهین جایگاه‌های مختلف حکومتی و … جزء قانون به شمار می‌آید و بسیاری از افراد با آن آشنایی دارند. اما در برخی موارد مصداق و تفسیر مصداقی و قانون‌های نانوشته، مشکل‌ساز خواهند شد. انتشار مطالبی ازاین‌دست همیشه با یک ترس اجتماعی همراه هستند چراکه بر اساس یک سیر منطقی افراد به انتشار مطالبی در شبکه‌های اجتماعی اقدام می‌کنند که از بر زبان آوردن آن‌ها در فضای عمومی جامعه بیمناک هستند.

روح‌الامین به‌صورت تلویحی در انتقاد به صحبت‌های مدیر دفتر طنز و کاریکاتور اصفهان می‌گوید: طنزپرداز باید خط قرمزهای پیش روی خود را رعایت کرده و آهسته و پیوسته حرکت کند؛ این به نفع خود او است!

اما پور فلاح هم انگار قصد عقب نشستن از مواضع خود را ندارد بنابراین در پاسخ به مدیر پایگاه اینترنتی “شیرین طنز” می‌گوید: سنجش زمان برای یک طنزپرداز از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است؛ طنزپرداز لازم است گاهی دست از آرام رفتن بردارد و برای رسیدن به مقاصد عالی خود تلاش کند؛ طنزپرداز نباید از واکنش‌های سریع مصلحت‌اندیشانه و تندروی‌های ملزوم به دلیل برخی معذورات دست بکشد؛ دستاورد تندروی طنزپردازانه در مواقع لزوم اتفاقات مثبت است.

رضایی هم رشته سخن را اندک زمانی به دست می‌گیرد و در نقد روح‌الامین با محکوم کردن پدیده خودسانسوری ادامه می‌دهد: خودسانسوری در طنز، بدون شک طنز را به نابودی خواهد کشاند.

کثرت ذوق طنزپردازانه

پور فلاح که فضای موجود را موافق خود می‌بیند، تأکید می‌کند: اقتضائات موجود جامعه ایران با تعیین محدودیت‌های بسیار، خط قرمزهای پرشماری را پیش روی هنرمندان قرار می‌دهد اگرچه به‌طور حتم در نظام جمهوری اسلامی ایران قانون، عرف، قومیت‌ها و دین همگی قابل‌احترام هستند.

فرهنگ پژوه در میانه گفت‌وگو یک‌دفعه یاد برکات و زیان‌های کثرت طنزپرداز در محیط‌های مجازی و غیره می‌افتد و چون دیگر نمی‌تواند خودش را در نگفتن این حرف‌ها کنترل کند، می‌گوید: کثرت طنزپرداز به‌خودی‌خود نه‌تنها لازم است و مشکلی ندارد بلکه در رشد و پرورش هنر طنزپردازی در میان علاقه‌مندان این عرصه نیز بسیار راه گشا است اما طنز دارای جنبه‌های انتقادی بسیاری است و طبیعتاً این جنبه باعث می‌شود که اصل خود (هنر) تحت‌الشعاع قرار گیرد. با این توصیف می‌توان گفت که اشکال و آفت کثرت طنزپردازان زمانی خود را بیشتر آشکار می‌کند که یک عده طنزپرداز ضعیف به‌عنوان طنزپرداز قوی معرفی می‌شوند.

پور فلاح هم که انگار به این مقوله علاقه‌مند شده پِیِ صحبت را می‌گیرد و ادامه می‌دهد: ترجیح می‌دهم به این فراوانی آثار طنز در محیط‌های مختلف مجازی عنوان “کثرت ذوق طنزپردازانه” بگذارم؛ ذوقی که در سال‌های اخیر با شدت فزاینده‌ای در تمام محیط‌های مجازی تحریک‌شده و البته اتفاق بسیار جالبی است؛ از دیدگاه من این ذوق گسترده ارزش بررسی از دید جامعه‌شناسانه را نیز دارد؛ البته باید مراقب تحلیل رفتن ذوق‌ها بود؛ . خیلی وقت‌ها این ذوق در یک جمله و کامنت باقی می‌ماند و تبدیل به خلق یک اثر و درنتیجه تأثیر در جامعه نمی‌شود.
از دید فرهنگ پژوه بسیاری از تکنیک‌های طنز برآمده از بطن جامعه هستند و رضایی می‌گوید: ورود طنز به صحنه شبکه‌های مجازی می‌تواند در ظهور و ماندگاری طنز فاخر اثر گذار باشد.

همانند فرهنگ پژوه که نسبت به انتشار برخی جوک‌های هدف دار برای برخی از شخصیت‌ها توسط عده ای در فضای مجازی بیمناک بوده، پور فلاح نیز می‌گوید: مردم ایران به این موضوع کمتر توجه می‌کنند که باید با فرهنگ سازی صحیح از انتشار این گونه مطالب در فضای شبکه‌های اجتماعی جلوگیری کرد.

حرف خیلی دارند اما بالاخره اندکی از آن را زدند و رفتند تا با تیغ های تیزشان به جان جامعه بیفتند وهمه عواقبش را بپذیرند. شاید امشب کمی آسوده تر بخوابند.

گفت وگو از : محمد فلاح ،‌ خبرنگار ایسنا – منطقه اصفهان

لینک خبر در ایسنا

گزارش تصویری :

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر