menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

محمد خرمشاهی

محمد خرمشاهی اخیراً در گفتگویی با شماره دوم مجله «عصر اندیشه» به بیان گوشه‌ای از این تاریخ شفاهی پرداخته است. یکی از بخشهای آن گفتگو سخنان وی درباره «هادی خرسندی»، «اسماعیل خویی» و «علیرضا نوری زاده» است.

«محمد خرمشاهی» یکی از مشهورترین طنزپردازان معاصر است که سابقه همکاری با نشریاتی چون «توفیق» و «گل آقا» را دارد. برخی از شعرهای خرمشاهی در طول ۹۰ سال شاعری، چنان بین مردم جا افتاده است که به حالت ضرب المثل درآمده است، مانند «در خانه ما رونق اگر نیست صفا هست» یا «چوب خدا صدا ندارد». خرمشاهی در طول قریب یک قرن فعالیت ادبی و سرودن شعر در حوزه طنز، با افرادی چون «ابوالقاسم حالت»، «عمران صلاحی»، «کیومرث صابری فومنی» و… هم نشین بوده است و از این نظر به نوعی تاریخ شفاهی شعر و نشریات طنز ایران به حساب می‌آید. از خرمشاهی کتابهایی نیز به چاپ رسیده است.

بخشی از سخنان ایشان در مجله عصر اندیشه :

هادی خرسندی که قبل از انقلاب در حوزه شعر طنز فعالیت می‌کرد، بعد از انقلاب به خارج از کشور گریخت و در انگلیس به شعر سرودن و فعالیت علیه انقلاب و جمهوری اسلامی پرداخت و این روزها علاوه بر اینها به بازی کردن در نمایش‌های کمدی هم مشغول شده است! در ویکی‌پدیا درباره خرسندی آمده است: «پس از انقلاب خرسندی در لندن اقامت گزید و مجله اصغرآقا را در لندن منتشر کرد. تقریباً جز نام خرسندی هیچ نام دیگری به طور جدی در اصغرآقا نوشته نشد».

برای پی بردن به اینکه چرا و چگونه در نشریه خرسندی نامی غیر از خود او دیده نمی‌شد بد نیست آن بخش از سخنان خرمشاهی را بخوانید:

«قبل از انقلاب بنده ایشان (هادی خرسندی) را به توفیق آوردم، اما آدم سالمی نبود. وقتی خرسندی پیش من آمد گفت من در ابومسلم درس خوانده‌ام. آقای حسن توفیق به من گفته بودند این افراد را امتحان و ارزیابی کن… بعد از مدتی که آقای هادی خرسندی به توفیق آمد، می‌دیدم نامه‌هایی که از شهرستان می‌آید به دست ایشان می‌رسد، تا اینکه خانمی تماس گرفت و گفت چرا شعری که فرستاده بودم به نام هادی چاپ شده؟ از اینجا به بعد بود که فهمیدم خرسندی بهترین اشعار دیگران که برای چاپ به توفیق می‌فرستادند، از پستچی می‌گرفت و به نام خودش چاپ می‌کرد. او کثیف‌ترین فردی است که من تا به حال در زندگی‌ام دیدم که متاسفانه در لندن بعنوان بهترین شاعر شناخته می‌شود

… من اصلاً اسماعیل خویی را شاعر نمی‌دانم. واقعا خجالت می‌کشم از شعرهای بعضی به اصطلاح از این شعرا. از این تیپ آدم‌ها زیاد داریم؛ مثل علیرضا نوری‌زاده که او هم از ابتدا ذوق شعر نداشت، اما دوست داشت خود را شاعر جا بزند.»

مجله فرهنگی هفت راه

محمد 1خرمشاهی

آشنایی با استاد محمد خرمشاهی

استاد محمد خرمشاهی متولدسال ۱۳۰۰ در دوزج خرقان (بخش باختری شهرستان زرندیه) است . وی سال تولد خود را ۱۲۹۳ می داند.در کودکی وی ، پدر و مادرش درگذشتند.وی روزنامه نگار، ادیب و شاعر طنز پرداز است که اشعار طنز و فکاهی وی در مطبوعات از جمله توفیق و کیهان و نشریات دیگر چاپ می شد .وی از ۱۲ سالگی ، عضو تحریریه ی یکی از مجلات شده است وی از ۹۰ نام مستعار شعری برای خود یاد می کند . وی پس از ازدواج به تهران آمد و به کمک عموی خود به درس خواندن همراه با کار پرداخت و از نوجوانی شعر و شاعری را دنبال کرد و نهایتاً ۷۰ سال عمر شاعری و نویسندگی علاوه بر اشعار ،مضامین ،مقالات و مطالب گوناگون وبیش از دو هزار لطیفه نیز ساخته و پرداخته است .

خرمشاهی از میان شاعران طنز پرداز از عمران صلاحی به نیکی یاد می کند . وی با روز نامه ی نسیم شمال نیز همکاری داشته است .وی از خوشنویسان نیز است . از کتاب های وی : دیوان خرّم ، مجموعه ی گل ها و دنیای شادی ها را می توان نام برد . این بیت معروف و پخش شده در برنامه ی طنز صبح جمعه رادیو نیز از کارهای به یاد ماندنی اوست . زحق توفیق خدمت خواستم دل گفت پنهانی

چه توفیقی از این بهتر که خلقی را بخندانی

از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۸ به مدت ۱۴ سال با نام مستعار میلاد در روزنامه ی کیهان به سرودن اشعار طنز درباره ی مسایل اجتماعی پرداخته است و به علت بیماری چشم از همکاری با روزنامه معاف شده اند . روزنامه ی کیهان در دی ماه ۱۳۸۴ به مناسبت ۱۱ سالگی ستون میلاد ویژه نامه ای انتشار داد .

مخمس تضمین شده از غزل معروف منسوب به مولوی را می خوانیم :

جانا بیا که دیدن جانانم آرزوست

پایان شام محنت هجرانم آرزوست

دیدار رویت از دل و از جانم آرزوست

” بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوست

بگشای لب که قند فراوانم آرزوست “

از این جهان و مردم دوران شدم ملول

تنها نه از جهان که خود از جان شدم ملول

بودم از آن چه شاد هم از آن شدم ملول

” زین خلق پر شکایت گریان شدم ملول

آن های و هوی و نعره ی مستانم آرزوست “

نشریه ی دانشوران زرند

chatنظرات شما

۲ دیدگاه

  1. جامعه دانش آموختگان زرند مرکزی:

    سلام بر طنزپردازان ایران . سپاسگزارم که امانت دار خوبی هستید و اصول تحقیق را رعایت می فرمایید. همین قدر که گزارش زندگی استاد محمد خرمشاهی را که حاصل و چکیده ی یک گفت و گوی ما با ایشان در سال ۱۳۹۰ است و نقل و ذکر مأخذ فرموده اید، جای قدردانی دارد و ستودنی است. سال نو ۱۳۹۴ شما سرشار از خیر و برکت باد. م.ع.چ. ۹ فروردین ۱۳۹۴

    • مدیر در پاسخ به جامعه دانش آموختگان زرند مرکزی:

      با سلام
      زحمات شما هم قابل قدردانی است.
      موفق باشید.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر