menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

گل آقا کیومرث صابری فومنی

مانیفست گل آقایی

بسیاری صابری فومنی را پدر طنز مطبوعاتی ایران می‌دانند؛ شخصی که بی‌شک تأثیرگذارترین طنزنویس کشور بر دیدگاه‌های طنز است؛ بانی جریانی جدید در طنز کشور که بیشتر با نام خودش شناخته می‌شود؛ طنز گل‌آقایی.

این گزارش، گزیده‌ای از مصاحبه‌ها و یادداشت‌های مرحوم صابری فومنی را شامل می‌شود که در مناسبت‌های گوناگون درباره طنز و کارکردهای آن گفته و نوشته شده و توسط محسن سلیمانی در کتاب «اسرار و ابزار طنزنویسی»، کاری از انتشارات سوره مهر، گرد آمده است.

با خواندن این متن می‌توان تا حدود بسیاری با مبانی و شاخصه‌های طنز گل‌آقایی به زبان و قلم خود گل‌آقا آشنا شد. این مبانی کاملا روشنگر نسبت طنز با انقلاب و براندازی است و همچنین به خوبی رسالت آن را در برابر اجتماع و سیاست نشان می‌دهد.

گل آقا

۱٫ طنز و انتقاد
طنز بسیار ظریف و حساس است. تیغ دولبه است. من روی این تیغ راه رفته‌ام و خدا می‌داند که به قصد سلاخی و صدمه‌رسانی کار نمی‌کنم. من مثل مار نیش نمی‌زنم ــ دلم می‌خواهد «زنبور عسل» باشم؛ نیش و نوش!
بین من و نوشته‌هایم همیشه خداوند حاکم است. من هیچ‌گاه از روی کینه و نفرت ننوشته‌ام. جز به‌ندرت درباره‌ مسائل شخصی ننوشته‌ام. همیشه به‌قصد اصلاح نوشته‌ام. انتقاد سازنده هم یعنی همین. مردان سیاست و دولتمردان، برای اینکه چوب لای چرخ انتقاد بگذارند، تعریف موهمی از انتقاد سازنده می‌کنند؛ یعنی می‌گویند انتقاد وقتی سازنده است که با راه‌حل همراه باشد؛ اما کار منتقد، به‌خصوص منتقدی که طنز می‌نویسد، به هیچ‌وجه ارائه راه‌حل نیست. حد انتهای تکلیف طنزنویسی که طنز سیاسی می‌نویسد،‌ درهم کوبیدن طرح‌ها، تصمیم‌ها، حرف‌ها، برنامه‌ها و وعده‌های نادرست و نامعقول است. حتی اگر انتقادش صحیح هم نباشد، باز کامل و سازنده است چون باعث می‌شود دولتمردان در طرح و برنامه خود مصمم‌تر شوند و در اجرای آن ثابت‌قدم‌تر عمل کنند. من با قاطعیت اعلام می‌کنم که هرکس از انتقادِ سازنده تلقی ارائه راه‌حل از منتقد را داشته باشد، آگاهانه یا ناآگاهانه، می‌خواهد ریشه انتقاد را بزند. این کار، مخصوصاً در طنز، یعنی تعطیل طنزنویسی! منتقد فقط درد را تشخیص می‌دهد و اعلام می‌کند. کارش مداوای درد نیست. مجریان و دولتمردان هستند که باید این کار دوم را بکنند. اگر غیر از این باشد، زمام امور کشور را باید کلاً به طنزنویسان و منتقدان سپرد! بی‌انصافی است اگر کار کسی را که دردی را درست تشخیص می‌دهد، کم‌ارزش جلوه دهند. حداقل پنجاه درصد از کار ما تشخیص درد است و منتقد ــ مخصوصاً طنزنویس ــ اگر فقط درد را تشخیص دهد و اعلام کند، به همه تکالیف اجتماعی، اخلاقی، انسانی و اسلامی خود عمل کرده است. هر تکلیف دیگری را از او خواستن، به این معنی است که او کارش را تعطیل کند!
یکی از کارهای طنزنویس این است که چیزی را که سرجای خودش نیست به سرجای خودش ببرد. تمام منتقدان و طنزنویسان عالم در این مقوله مشترکند. دیدن درد و بیانش نیز کافی است. انتقاد سازنده هم حتماً در دیدن مسئله به صورت صحیح است اما آنچه که یک جدی‌نویس و طنزنویس را در اینجا از همدیگر جدا می‌کند بحث ظرف و مظروف است؛ وگرنه معنی، مفهوم و موضوع بین منتقد جدی و طنزنویس مشترک است.

کیومرث صابری فومنی در کنار رهبر انقلاب

۲٫ طنز و توسعه سیاسی فرهنگی
اساساً طنز (و هکذا کاریکاتور) دو کاربرد ویژه دارد که اولی اصلاح و دومی توسعه است. طرز کار طنز در هر دو مورد یکسان است؛ با این تفاوت که طنز و کاریکاتور در توسعه اقتصاد و خیلی چیزهای دیگر هم کاربرد دارد. در قدیم الایام برای توسعه این چیزها و هرچیز دیگر از طنز و کاریکاتور استفاده نمی‌کردند؛ بعداً که فهمیدند با کاریکاتور و طنز می‌شود هرچیزی را توسعه داد، از همان به بعد، از آنها در این راستا استفاده‌های مؤثر کردند و هنوز هم دارند می‌کنند! اجمالاً طنز و کاریکاتور با سیاست و فرهنگ از حیث توسعه ارتباط تنگاتنگ دارند و هرکدام همدیگر را توسعه می‌دهند (و بالعکس). متأسفانه نظر به وسعت دامنه این توسعه، هرچی به این سؤال بیشتر جواب بدهم مطلب بیشتر کش می‌آید. آن وقت استبعادی ندارد که ما وسط جواب تپق بزنیم و کار دست شما بدهیم (حالا خودمان هیچی).
از شوخی گذشته، من هیچ‌گاه زنگ تفریح نبوده‌ام یا برای رفع خستگی ننوشته‌ام. من از اینکه زینت المجالس شوم بدم می‌آید. من «طنز سیاسی» را در دوره‌ای خاص شروع کردم. آن هم در کشوری که رسم بر این بوده است طنزنویس سیاسی با حکومت «دست به یقه» شود! من با مهربانی و عشق و بدون کینه و نفرت کار کرده‌ام و به طنزنویسان و طنزپردازان جوان ــ حتی نوجوانان ــ میدان داده‌ام.
به نظر خودم طنزِ من ظرفیت و تحمل‌پذیری سیاسی را بالا برده است. آن هم در مملکتی که نُه سال در مطبوعات طنز سیاسی و کاریکاتور سیاسی نداشتیم. نُه سال کاریکاتور هیچ‌یک از چهره‌های سیاسی در مطبوعات چاپ نمی‌شد. اما بعد از آن و حالا کاریکاتور همین چهره‌ها را در موزه هنرهای معاصر به نمایش گذاشتند. من گله دارم از امثال آقای ناصر ایرانی که وقتی در مورد فضای مطبوعاتی می‌نویسند، قلم‌شان از روی نام گل‌آقا می‌پرد. چرا؟ آیا «طنز» از نظر روشنفکران ما یک مسئله جدی نیست؟

مجله گل آقا

۳٫ طنز و مسئولان
مسئولان بر دو قسم‌اند؛ یکی مسئولان موفق و دیگری مسئولان ناموفق. طنز در برابر مسئولان موفق، ناموفق بوده و در برابر مسئولان ناموفق، موفق بوده و می‌باشد!
یک‌بار از من پرسیدند: شماکه این همه مطالب انتقادی نوشتید، آیا اثر مثبتی هم داشت؟
گفتم: بله، یک بار! یک باری که یکی از مسئولان به من نامه نوشت. اما می‌دانید چی نوشت؟ نوشت که دیگر از این مزخرفات ننویس!

۴٫ طنز و اصلاح رفتارهای اجتماعی
ما شخصاً وقتی می‌خواهیم در رفتارهای اجتماعی خودمان تأثیر بگذاریم یک مقدار از طنزهایی را که در این شانزده ـ هفده سال نوشته‌ایم قاتی پیام بعضی روزنامه‌جات می‌کنیم و به هم می‌زنیم. خوب که مخلوط شد یک قاشق سوپ خوری از آن را می‌ریزیم توی یک سطل آب، سپس دسته سطل را می‌گیریم و محتوای آن را می‌ریزیم… پانزده ـ بیست روز بعد همچنین در رفتارهای اجتماعی‌مان مؤثر می‌افتد که خودمان مات‌ومتحیر می‌شویم و تا حالا هزار مرتبه اصلاح شده‌ایم.
بنابراین اگر هرکسی در جامعه روزی سه مرتبه (صبح، ظهر و شب) طنز را مورد استعمال قرار داده و قبل از استعمال هم خودش را تکان بدهد، حکماً در اصلاح رفتارهای اجتماعی و غیراجتماعی‌اش کمال تأثیر را خواهد داشت!

۵٫ طنز و القای ناامیدی
من این دیدگاه را در مورد طنزِ گل‌آقا قبول ندارم. ما اساساً در کاریکاتورها و در مطالب قصد مأیوس کردن مردم را نداریم؛ چون در این یأس، مرگِ خود ما نهفته است. ما با امید زنده هستیم و امید می‌دهیم؛ امید به زندگی و امید به اصلاح. من یک مثال می‌زنم: ما در کاریکاتوری تلویزیونی را کشیده‌ایم که مدیرعاملش در حال حرف زدن است. پدر خانواده‌ای که در کاریکاتور پای سفره است خطاب به او می‌گوید: «از بس حرف زدید خسته شدید … بفرمایید شام»؛ یعنی تلویزیون جای حرف‌زدن و شعاردادن نیست. کاریکاتورهای‌ ما اصلاح را می‌خواهند و انتظار بیهوده و وعده و وَعید را نادرست می‌دانند. و این یعنی امید به حرکت.

قاسمی و گل آقا

۶٫ طنز به عنوان سوپاپ
ما یک روز کار داشتیم تند رفتیم، متعاقباً به حالت سکندری، پس‌پسکی رفته و یک وقت دیدم آئووو … . عرق کرده‌ایم. زیرا همگان می‌دانند که اگر آدمی عرق بنماید، چه بسا می‌چاید! یعنی راستش ما از چاییدگی خوشمان نمی‌آید؛ فلذاست که می‌گویند: شتر آهسته می‌رود شب و روز. استحضار دارید که در اساسنامه آبدارخانه‌مان قید شده که آدمیزاد بهتر است که آهسته و پیوسته رود و مضافاً اینکه چه اشکالی دارد در برهه‌ای که همه ‌چی در همه جا در حال افزایش است یک جایی هم باشد که بعضی از چیزهایش در حال کاهش باشد؛ پس اگر نگاه تند انتقادی نسبت به دولت در مجله‌ گل‌آقا کاهش یافته است دست خودمان نیست.
ما از همان روز اول هم گفته بودیم که چه‌جور گل‌آقایی هستیم و به گمانم از همین بابت است که یکی به ما می‌گوید گل‌آقای ملت ایران و در همان موقع یکی دیگر به ما می‌گوید: سوفاف.
از شوخی گذشته من تعجب می‌کنم از کسانی که ما را سوپاپ اطمینان می‌دانند. می‌گویند مجله ما به اشاره دولت منتشر شده است. تندترها نیز می‌گویند از نوشته‌های شما هم خودی‌ها خوششان می‌آمد هم ضدانقلاب! یا در طنز شما نه سیخ می‌سوزد نه کباب و یکی به نعل می‌زنید و یکی به میخ. و چون هوای کار هر دو طرف را داشته‌اید مزاج هر دو طرف دستتان است.
اما این تئوری سوپاپ اطمینان را باید کسانی عنوان کنند که معتقد به تئوری انقلاب و انفجار هستند. آن‌ها معتقدند که این دیگ در حال جوشش باید آن‌قدر جوش بزند تا منفجر شود. اما اگر به نحوی آش سرد شود یا دیگ از جوش بیفتد، سروصدای منتظران انفجار درمی‌آید که سوپاپ اطمینان گذاشته‌اند. می‌گویند که گل‌آقا ریشه نمی‌زند. برای همین ما را متهم به سوپاپ بودن می‌کنند، آن هم کسانی که یا طرفدار سفت و سخت دولت‌اند و آتششان تند است و یا از طرف کسانی که بخار ندارند! ما البته تعدادی خواننده از این دست هم داریم. و این طبیعی است. انسان‌ها گرایش‌های سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی خاصی دارند و بر اساس این گرایش‌ها از نویسندگان توقعاتی هم دارند.
عزیزان من! خوانندگان محترم! گل‌آقا به عنوان یک نویسنده در جهت نقض حاکمیت ملی و شکستن ابهت و اقتدار ملی نیست. چون معتقد نیست که یک طنزنویس سیاسی یا مسئول یک مجله سیاسی و انتقادی باید با مسئولان جنگ تن به تن! بکند. و نمی‌خواهد یک انبار باروت زیر پای شهروندان منفجر کند.
ما جزء اهدافمان دو نکته اصلی را داریم؛ اسلام و ایران. و بر این دو متعهدیم. این تعهد از اعتقاد ما مایه می‌گیرد. در کار طنزنویسی در جهان سوم یک عامل همیشه ترس است. اما خدا می‌داند که ما این را از سر ترس نمی‌گوییم. جزء عقاید ماست و ما قبلاً در مورد آن فکر کرده‌ایم.

البته هر حکومت عاقلی می‌تواند از یک نشریه طنز سیاسی به عنوان سوپاپ استفاده کند. اما ما به این نیت نیامده‌ایم. ما آمده‌ایم که انتقاد کنیم و در راه این انتقاد هیچ برنامه زیرمیزی و پشت پرده با هیچ‌کس نداشتیم. البته کسانی از کار ما در سطح بالای مملکت خوششان می‌آید؛ اما اینکه نشسته باشیم و گفته باشیم که دیگ بخار جامعه پرشده و سوپاپی می‌خواهد تا منفجر نشود، لری و راست‌حسینی و گیله‌مردى! باید بگویم این جور نیست. البته طبیعی است که خیلی‌ها دلشان می‌خواهد که جامعه از راه دیگ بخارِ مسائل و مشکلات، انفجار به وجود بیاید. اما هدف ما این نیست. ما می‌خواهیم جامعه ما منزه و مشکلات آن کمتر باشد. با زبانی ملایم و شیرین تا آنجا که امکان دارد این مسائل و مشکلات و انتقادات را منتقل کنیم.
از آن‌طرف هستند باز کسانی که به ما خرده می‌گیرند که با انتقاد طنزآمیز راه را به روی انتقاد جدی بسته‌ایم! اما چرا باید مردم را از «انتخاب» محروم کرد؟ ما کار خودمان را می‌کنیم و سد راه هیچ منتقدی هم نیستیم. اگر مردم، و حتی مسئولان، از راه طنز گل‌آقایی متوجه معایب بشوند و راه صحیح را بیابند، آیا مانعی دارد؟ ما اگر بتوانیم همه را با «لبخند» به «تفکر» واداریم چرا این کار را نکنیم؟ البته آنچه برای ما در درجه اول اهمیت قرار دارد «طنز» است. ما به تعهد خود در این رشته از ادبیات عمل می‌کنیم. تخصص ما این است و ما وارد عرصه تخصص خودمان شده‌ایم.
به نظر من طنز بیدار کردن انسان خفته است. بعضی‌ها با چماق بر سرش می‌زنند و بیدارش می‌کنند و بعضی‌ها هم با یک شاخه گل برصورتش می‌زنند و بیدارش می‌کنند. من خیال می‌کنم هنر طنزنویس در اینجاست؛ یعنی با شاخه گل بر چهره انسان خفته نواختن و او را بیدار کردن..
منتشر شده در : ماهنامه زمانه، شماره ۱۳۰-۱۳۱

ماهنامه زمانه ۱۳۰ و ۱۳۱منبع : سایت کانون اندیشه جوان

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر