سعید طلایی :
نمایشگاه کتاب تهران دیروز بعد از ۱۱ روز آزگار به کار خود پایان داد و ناشران و بازدیدکنندگان و دیگر اهالی مرتبط و نامرتبط با دنیای کتاب متفرق شدند. به قول مولانا :
هر کسی کاو دور ماند از اصل خویش
بازجوید روزگار وصل خویش
یا به قول جناب لاادری :
نخود نخود هر که رود خانه خود
نهایتا خریداران محترم کتاب دوباره به میدان انقلاب بازگشتند و ناشران هم به کنج عزلت پناه بردند تا مانند باقی سیصد و پنجاه و چهار روز سال به پراکندن مگس مشغول گردند.
نویسندگان و شاعران هم که کما‌فی‌السابق یک گوشه نشسته‌اند و می‌نویسند و می‌سرایند و کاری به کار کسی ندارند. جوانان دور دور کننده و چرخ‌زننده و شماره‌دهنده و شماره‌گیرنده هم با انرژی مضاعف دوباره در پارک‌های شهرهای مختلف سطح کشور استقرار یافتند. از آنجا که فضای سبز شهر آفتاب مورد توجه برخی از عزیزان توزیع‌کننده و مصرف‌کننده واقع شده بود این دوستان نیز دوباره به زوایای پنهان پارک‌ها و خرابه‌های شهر بازگشتند.
همچنین شهروندان تهرانی که خانه‌شان نزدیک ایستگاه متروی شاهد یا باقرآباد بود هم از امروز می‌توانند بدون این‌که در فشار مترو به له‌شدگی و مربا شدن بپردازند به خانه‌هایشان بروند. صنف هات‌داگ‌فروشان و ساندویچ‌پیچان و آب‌معدنی‌گیران هم امروز شوک بزرگی را تجربه می‌کنند چون بعید است تا سال دیگر شاهد چنین صف‌های طویلی باشند که در نمایشگاه تشکیل می‌شد.
فقط می‌ماند مجموعه عریض‌و‌طویل شهر آفتاب که از امروز تا سال بعد هیچ کس دوستش ندارد. یعنی واقعا بعید است کسی برای نمایشگاه پودر قیر و فرآورده‌های لبنی کم‌چرب این همه راه را بر خود هموار کند و سرزنش‌های خار‌مغیلان و تهدید راهزنان بادیه‌نشین را به جان بخرد. ما که ندیده‌ایم اما شنیده‌ایم که در زمستان خرس‌های گریزلی در حوالی شهر آفتاب مشاهده شده‌اند. نمایشگاه کتاب خب واقعا فرق داشت اما بعید است سایر نمایشگاه‌ها خب واقعا فرق داشته باشند.
منبع : جام جم
