زهرا دُرّی :
جناب آقای ظریف که اکنون توافق هسته ای را برای ایران به ارمغان آورده است، حضورشان از قدیم الایام در ادبیات فارسی پیش بینی شده بوده است؛ از جمله :
خوش و کش و طربناکی شگرف و چست و چالاکی
عیار و رندی و پاکی، ظریف و خوب و دلخواهی(سنایی)
یا:
نگاری چابکی شنگی کلهدار
ظریفی مه وشی ترکی قباپوش !(حافظ)
که منظور از ترکی قباپوش ،این بوده که ایشون لباس های شان را از ترکیه خریداری می کرده اند!
یا:
سخنگویى سخندانى ظریفى
هنرمندى هنرجویى لطیفى(فخرالدین اسعدگرگانی)
یا:
اندر این شهر چون ظریفی نیست
وز حریفان ما حریفی نیست(اوحدی)
یا
گرچه سالک خوب ظریف است
دمادم در همه کاری لطیف است(عطار)
یا:
چنان نمود که شیرین تکلمان ظریف
نبات را به تکلف نهند حنظل نام(محتشم کاشانی)
اما از همه بیشتر، حضرت مولانا از آقای ظریف حرف زده است و حرفش را با سلام و احوالپرسی آغاز کرده است :
ای ظریف جهان، سلام علیک!
ای غریب زمان، سلام علیک
و بعد از آن :
اخطار به آقای ظریف که در روز روشن قدم نزن و راه نرو با جان کری برادر!:
الشمس خرت و القمر نسکا مع الاحدی عشر
قدامکم فی یقظه قدام یوسف فی الکری!
و اگر حرف مرا گوش ندادی و آخرش با کری رفتی قدم زدی،در ارتباط با جان کری دقت نظر فراموش نگردد:
می‌شنود دعای تو می‌دهدت جواب او
کای کر من کری بهل گوش تمام برگشا
اشاره به گفتگو در خلوت و پشت درهای بسته:
اکنون به تو در خلوتم، تا آنچ می دانی کنم
در چاه تخمی کاشتُن، بی‌عقل را باشد روا
و در کار مذاکره با اشتن هرقدر می توانی بکوش :
زهد اندر کَاَشتُن کوشیدن است
معرفت آن کشت را روییدن است
اشاره به صلح هسته ای توسط آقای ظریف :
یک غلامی ماه رویی مشک بویی فتنه‌ای
وقت نازش تیزگامی وقت صلح آ هسته‌ای
« آ » بین دو واژه صلح و هسته ، به معنای حرف ربط اصفهانی هاست و اشاره به این دارد که مفسر این ابیات به صورت خلاقانه ،یک اصفهانی است! همچنین می تواند ایهام داشته باشد که پدر آقای ظریف نیز اصفهانی است.
اشاره به سخندانی جناب ظریف :
شکرفروش چنین چست هیچ کس دیده است
سخن شناس کند طوطی شکرخا را
زهی لطیف و ظریف و زهی کریم و شریف
چنین رفیق بباید طریق بالا را
یا:
دست او را دهان بدی شرح دادی از آن غم او
می‌کند شرح بی‌زبان یا ظریفون فافهموا
اشاره به حسابگری آقای ظریف :
آب یار نور آمد این لطیف و آن ظریف
هر دو غمازند لیکن نی ز کین بل ز احتساب
اشاره به خوش مشربی و اخلاق نیکوی ظریف :
دایماً تر و جوانیم و لطیف
تازه و شیرین و خندان و ظریف
یا:
باقی این غزل را ای مطرب ظریف
زین سان همی‌شمار که زین سانم آرزوست
یا:
گر تو تنگ آیی ز ما زوتر برون رو ای حریف
کز ترش رویی همی‌رنجد دلارام ظریف
حضور ظریف در مجلس :
ساقی ظریف و باده لطیف و زمان شریف
مجلس چو چرخ روشن و دلدار مه وشست
اشاره به خوش تیپی آقای ظریف :
یکی یاری نکوکاری ز هر آفت نگهداری
ظریفی ماه رخساری به صد جان رایگان باشد
یا:
چو او ماه شکافید، شما ابر چرایید
چو او چست و ظریف است شما چون هلپندید
حداقل در مقابل خانم اشتون که یک خانم است و معمولاً خانم ها ظرافت بیشتری باید داشته باشند که در این جا چه بگویم ؟!
هین توشه ده از خوشه ابروی ظریفت
زان پیش که جان را ز تو وقت سفر آید
یا:
به حق دل لطیفی خوش و مقبل و ظریفی
که بر او وظیفه تو ابداً مقرر آمد
اشاره به شجاعت شیرگونه واعتمادبه نفس آقای ظریف در مذاکرات :
چو شکر یک دل و آغشته این شیر شوید
که ظریف اید و لطیف اید و نکو مقدارید
اشاره به اهل طبیعت و گردشگری بودن آقای ظریف :
وجود ما و وجود چمن بدو زنده است
زهی وجود لطیف و ظریف کو دارد
یا:
هم ظریفی هم حریفی هم چراغی هم شراب
هم جهانی هم نهانی هم عیانی شاد باش
اشاره به اهل دل بودن آقای ظریف :
چون ز شاگردان عشقی ای ظریف
در گشاد دل چو عشق استاد باش
بشارت حضور آقای ظریف در دولت جدید :
دولت نو شد پدید دام جهان را درید
مرغ ظریف از قفس شکر که وارست دوش
اشاره به ظرافت اندیشه آقای ظریف :
یار من و حریف من خوب من و لطیف من
چست من و ظریف من باغ من و بهار من
یا:
بس خوب و لطیفی تو بس چست و ظریفی تو
بس ماه لقایی تو آخر چه بلایی تو!
منبع : روزنامه اطلاعات – ۱۷ شهریور ۹۴
