menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

طنز : روبهی قالب پنیری دید!

ساسان سامان :

دوتا روباه بودند که کلاغ پیر را گول زدند و پنیر را هاپولی کردند. این خبر در شهر پیچید، در روزنامه ها، تلویزیون، حتی خبر ۲۰:۳۰ و مرآتی و کتاب درسی.

بچه کلاغها در این قضیه شاکی بودند. خانواده کلاغ ایزوله شدند. کلاغ ها آنها را از بین خودشان طرد کردند. چون باعث بی آبرویی کلاغها شده بودند. کلاغ پیر از شرمندگی زمین گیر شده بود. زنش که روش نمی شد یه توک پا بیاد تو کوچه . خواستگار دخترشونم حلقه، گل و طلاها را پس داده بودند که دخترتون ارزونی تون، نخواستیم . دیگه توخونه کلاغ پیر از غم و غصه و اشک و آه پر شده بود. مامان کلاغه نگران بود که اگه زاغی پسرش خبر بشه و از شهرستون بیاد. چیکارکنه.

دارارام دارم دام دام…

قطار در ایستگاه توقف میکنه و زاغی پاشنه کفش را ور می کشه و وارد شهر میشه. یه کتی راه می رود و کارش خیلی درست است. به خانه می رود و ماجرای غم انگیز و تراژیک ابوی محترم را می شنود. مشت به دیوار می کوبد. خشمگین به سراغ دو روباه می رود و معلوم است که آن دو دخلش را در می آورند و حسابی از خجالتش در می آیند.

زاغی خونین و مالین به پیش حاجی لک لک می رود و نزد او یک دوره ذن ، بودیسم و یوگا و…. می گذراند و سراغ روباه کوچک می رود. روباه را برای شام به صرف غوره دعوت می کند(نمی دونید؛بدونید که روباه از غوره خیلی خوشش میاد).خلاصه زاغی غوره ها را درون کوزه ای دراز می ریزد. روباه که غوره ها کورش کرده بودند، پوزه اش را در کوزه می کند و برای خوردن غوره ها از هرکلکی استفاده می کند. غافل از این که مقابل دوربین مخفی است. شب تلویزیون فیلم را نشان می دهد. روباه مضحکه عام و خاص می شود. موبایل( ببخشیدتلفن همراه)همه حیوانات پر از صحنه دوربین مخفی روباه در کوزه است. همه برای هم این صحنه را بلوتوث می کنند. سی دی بدون سانسورش هم سر چهارراه ها علنی به فروش می رسد.

روباه بزرگه شستش خبردار می شود که این ماجرا از کجا آب می خورد و بال(دست) کی تو کاره. کمین می شینه و زاغی رو که پالانی به دوش داره، توی راه گیر می اندازه. زاغی بهش التماس می کنه که نون منو آجر نکن که دارم میرم تلویزیون پول حسابی کاسب بشم. دیگ طمع روباهه به جوش می آید، که چیه و چی هست. خلاصه زاغی مقر میاد که قراره به خرترین جونور جایزه هنگفتی بدند.

دیگ طمع روباهه سر میره و اختیار از کفش به در میره و پالانو ور میداره و به سرعت خودشو می رسونه تالار حرکت؛ پخش مستقیم تلویزیونی! بقیه شم که می تونید حدس بزنید. وسط اجرای برنامه خاله نرگس و خاله شادونه و دایی فلان و عمه بهمان، روباه میاد داد میزنه من خرم! خاله ها هم که همیشه سعی دارند نکات آموزشی به بچه های خوشگل یاد بدند و برنامشون بد آموزی نداشته باشه، هی اصرار که نه شما آقا روباهی، خر نیستی . از اینا اصرار و ازخره نه ببخشید روباه سابق انکار، که من خرم!

توفان خنده ها

این صحنه ها در همه دنیا پخش میشه. انوشه انصاری هم درایستگاه فضایی شاهد این ماجراست. حتی مریخی ها هم یه جورایی از قضیه با خبر شدند که روباه خر نمیشه؛ مگر این که خیلی خر باشه! القصه؛ جونم براتون بگه، زاغی شادمان به خانه می رود. مادراز او راضی است و شیرش را حلال او می کند. پدر هم از زیر لحاف جست می زند بیرون و حرکات موزون می کند که چی؟ که زاغی مارو روسفید کرده.

خواستگارقبلی دوباره میاد در خونشون، توی صف صد تا خواستگار دیگه. مؤسسه لغت نامه دهخدا و انتشارات امیر کبیر و … ناچار می شوند کتاب های امثال و حکم و…..دوباره چاپ کنند. شعر زاغکی را تبدیل به روبهی….کنند. کتاب های درسی و….

آها… یادم رفت بگم که روباه ها هم به جرم قتل دستگیر شدند. آخه خاله شادونه و خاله نرگس و بقیه خاله خوله های تلویزیونی،بعد از اون مراسم پخش مستقیم روباه، از شدت ناراحتی و غیظ دق کردند. آخه اونا اصلاً دوست نداشتند که برنامه هاشون بد آموزی داشته باشه. دیگه بقیه ؟… بقیه نداره که؛ باقی بقایتون!…
منبع : روزنامه اطلاعات – سه‌شنبه ۱۹ دی ۱۳۹۱

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر