menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

مرغ خفن

طنز : حاصل دست رنج یک مشت مرغ!

سید ابوالفضل طاهری :
اگر مرغ ها می دانستند چه بلایی بر سر زحماتی که مدت مدیدی می کشند، می آید. هیچگاه تن به تخم نهادن نمی دادند. جاده لغزنده، راننده خواب آلود، محموله هم تخم مرغ، همه چیز مهیای چپ کردن. فقط یک تلنگر آنهم در حد و اندازه های پخ کردن لازم دارد. تا تلاش و ممارست جماعتی از مرغ ها در یک آن راه تباهی در پیش گیرد. دست بر قضا دست راننده به سیستم صوتی کامیون می خورد. یک آهنگ شش اندر هشت فضای کامیون را به خود اختصاص می دهد. از آنجا که ولومش را هم تا انتها پیچیده بود. کله اش با سقف کامیون آشنا و دست و پایش به فرمان پیچیده شد. و این امر منجر شد تا عمو بزرگ پدر جدش را در همان حال دیدار نماید.
از این به بعد مابقی ماجرا را بصورت اسلو موشن و حرکتی لاک پشت وار پی می گیریم. عمو بزرگ با چهره ای بسیار پر هیبت، با سبیلی به هم تافته، با ابروانی کلفت و بر هم تاخته رویت شد، در این لحظه ی پرشکوه کامیون با محتویات فرآورده های مرغی کمیتش لنگ می زند و برای سکندری رفتن خیز بر می دارد. عمو بزرگ پدر جد راننده: “آخه عزیز دل من، آخه قند عسلم، آخه جیگر عمو، من نمی دونم تو به کی کشیدی که این همه نفهمی؟ یادش بخیر یک چهار پای شاسی بلند داشتم یک بار نشد من خواب آلود رانندگی کنم. کی میخوای آدم بشی؟”
آقای راننده با نیت جواب دادن به عمو بزرگش دهان باز کرد که دنده در حلقش فرو رفت و ترمز دستی از این گوشش فرو رفته و از آن گوشش بیرون زد. روحش شاد یادش گرامی، و این چنین بود که محموله ی حاوی تخم مرغ به پایانه ی باد فنا سپرده شد. خدابیامرز رفت و جاده را بی سلطان گذاشت اما تا آخرین دم حیات داشت به فکر فرآورده های مرغی بود. اینجا محل حادثه است. اکثر غریب به اتفاق تخم مرغ ها، از هم وارفته و بوی خام و ناجورشان مشام را تحت الشعاع قرار داده است. مانده ام هاج و واج آن انگشت شمار تخم مرغ چه شانس گل و بلبلی داشته اند که در این محشر کبری سالم و برقرار مانده اند. در همین لحظه ی باشکوه و فراموش نشدنی کلاغ خبر رسان، خبر را به مرغ ها رساند.
مابقی ماجرا را از اطلاعات واصله بر اساس ابزار و وسایل شنود و جاسوسی، از مرغداری مربوطه ادامه می یابد. البته پس از سانسور و اصلاح پی در پی این کار صورت گرفت. در مرغداری همهمه ای براه افتاد. ضلع جنوبی مرغداری به ضلع شمالی می گفت “روبرو آماده باش”، پس از آمادگی متقابل همه یک صدا گفتند “توپ تانک فشفشه، آخه این چه وضعشه”. با این اوضاع و احوال طوفانی به پا خواهد شد. اما با همه ی این وجود پس از وساطت چندین کاکل سفید قرار بر این شد رانندگان گرامی قبل از رانندگی در حد کفاف بخوابند تا چنین بساط قاراشمیشی درست نکنند. و با شعار “راننده، عزیزم، دقت کن” این ماجرا هم فیصله پیدا کرد.
منبع : روزنامه ابتکار

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر