menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

دندان

طنز : تصمیم دردناک

مریم ابراهیمی شهر آباد :
چند ماهی می شد کج دار مریض روز و شب را با هم سپری می کردیم. اکثر شبها بی رحمانه خواب را از چشمانم می گرفت. تمام زندگی ام را مختل کرده بود. از درس، دانشگاه، اداره، از همه چی انداخته بودم. کاری با من کرده بود که هیچ وقت میل به غذا خوردن نداشتم. با اینکه حال و روزم را می دید، اما کوتاه بیا هم نبود.
امانم را بریده بود. چاره ای جز دل کندن نداشتم. ازش قطع امید کرده بودم. این اواخر به این فکر می کردم چطور می توانم جای خالیش را تحمل کنم. حسابی خسته ام کرده بود. از ناتوانیش رنج می بردم.
هرکس می دیدش، با همان نگاه اول رو به من می گفت:« خب چرا داری این همه سختی رو تحمل می کنی؟ زودتر هم اونو هم خودتو راحت کن»
بارها تحت تاثیر حرفهای دیگران قرار گرفته بودم و دوست داشتم برای همیشه از دستش بدهم. حتی یکبار تصمیم قطعی گرفتم و تا پای عمل هم پیش رفتم، اما تصور لحظه ای که وارد آن اتاق مخوف بشوم و خودم را روی آن تخت مضحک، غرق خونِ او ببینم، برایم وحشتناک بود، به قدری دست و بدنم لرزید که منصرف شدم.
یک شب که کاووس آن ابزار آلات ترسناک را می دیدم، با درد از خواب پریدم. خیس عرق شده بودم، دستانم یخ کرده بود. به خود می لرزیدم. همسرم را دیدم در تاریکی اتاق، بالای سرم نشسته، لبخند شیطنت آمیزی روی لبش نقش بسته بود. خوابی که دیده بودم در ذهنم تداعی شد: «دستی با زور صورتم را گرفته بود و دهانم را باز می کرد.» شوری خون را در دهنم احساس کردم.
همسرم دو انگشتش را رو به پنجره جلوی چشمانم گرفت. در روشنایی مهتاب، چیزی را که بین انگشت شست و صبابه اش می درخشید، نشانم داد و گفت: « آخیش! حالا دیگه راحت بگیر بخواب. دیدی کاری نداشت، به یه ثانیه کندمش، اینم سزای کسی که از دندونپزشکی بترسه.»
منتشر شده در مجله خانه خوبان

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر