menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

نهمین شب طنز خنداخند

طنزپردازان اصفهانی در دکه روزنامه فروشی تجمع کردند

نهمین شب طنز خنداخند چهارشنبه شب مورخ 27 خرداد 94 در سالن سوره به همت دفتر طنز و خانه کاریکاتور حوزه هنری اصفهان با حضور طنزپردازان، طنز نپردازان، علاقه مندان و غیر علاقه مندان به طنز به خوبی و خوشی برگزار شد.

به گزارش شیرین طنز، به نقل از خبرنگار خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) منطقه اصفهان-محمد فلاح، از دکور محل برگزاری شب طنز که یک دکه روزنامه فروشی بود، مشخص شد که نهمین شب طنز خنداخند با محوریت طنز مطبوعاتی برگزار خواهد شد.

نهمین شب طنز خنداخند

نهمین شب طنز خنداخند

مجری برنامه نیز هر از چندی با گفتن عبارت “حالتون چطوره؟” حضار را تحریک به گفتن “به به” می کرد، حضار هم گاهی به سردی و گاهی با ولرمی جواب مجری برنامه را می دادند. یکی از نکات جالب توجه برنامه هم پذیرایی آن بود که مجری از آن به عنوان “به بهِ فیل !” نام می برد.

ابتدا مرتضی نیکوکار برای خواندن شعر طنز پشت دکه قرار گرفت و چند دو بیت را برای حضار خواند:
“این زمانه برج می باشد نماد هر دیار / ارتفاع برج ها باشد نشان هر دیار
برج میلاد و خلیفه، برج بیگ بن یا ایفل / خانه من هم نمادش هست برج زهرمار”
و همچنین شعر طنزی را در وصف معشوق خود که متاسفانه خال سیه ندارند، خواند:
“چه غم که زلف سیه نیست روی دوش شما / دفرمه گشته دو چشم و دماغ و گوش شما
اگر که خال سیه نیست کنج لب هاتان / دو صد قصیده بگویم به وصف جوش شما”

سپس محمد رضایی جای نیکوکار را در پشت دکه گرفت و چند فرانو را برای جمعیت حاضر و ناظر خواند:
“بند الف: دوباره شر به پا کردند، دست هایم، دست هایت، دست هایش؛ جدایی را به حبس ابد محکوم کردند.”
“برابری و برادری: گالیله اشتباه کرد؛ زمین مثلث است؛ یک ضلعش گاوها، یک ضلعش الاغ ها و یک ضلعش یک آدم زیادی سنگینی می کند.”

پس از آن، آرش فرهنگ پژوه غزلی را خواند و آن ها را به بزهایی که در حال چریدن هستند، تقدیم کرد:
“آن بزی که پاچه شلوار ما را می خورد / گاه گاهی دفتر اشعار ما را می خورد
دوست دارد شعرهای شاعران طنز را / تکه های خنده دار شعر ما را می خورد…”

نوبت به حامد بذرافکن رسید تا چند کاریکلماتور ژورنالیستی را قرائت کند یا بخواند یا ارایه دهد یا هر چیزی که شما بگویید:
“با تو جنجالی ترین تیتر روزنامه صبح بودم، بی تو صفحه نیازمندی هایم”
“بی تو داغ ترین خبر صبحم در میان نیازمندی ها”
“چشمانت را ببند، بگذار صفحه حوادث فردا خالی بماند”

پس از چندین و چند نفر مرد که با سیبیل های متفاوت پشت دکه روزنامه فروشی قرار گرفتند، این بار نوبت به یک زن رسید تا تجربه روزنامه فروشی را داشته باشد، فروغ زمانی پشت دکه برای خواندن شعر طنز خود قرار گرفت و دوبیتی را در مورد دعواهای عشقولانه خواند:
“یک حال غریب و کج و معوج دارد / انگار که با خودش سر لج دارد
امشب همه اهل محل می فهمند / با فاطمه دعوا سر ایرج دارد”

محمد شیرچیان که در تعریف داستان های خنده دار و خاطره با لهجه شیرین اصفهانی، فوق تخصص دارد و در حال تحصیل در دوره دکتری است و چند روزی است که از فرصت مطالعاتی خود از فرنگ به میهن بازگشته است، چند داستان و خاطره را برای حضار تعریف کرد.

پس از آن رضا احسان پور به پشت دکه رفت تا تجربه ای متفاوت را در خواندن شعر طنز در این حالت را تجربه بنماید. او که از ظاهرش مشخص است که بسیار خوش خوراک است، این بار نیز در وصف یکی از شیرینی های معروف اصفهان (گز) شعری خواند تا ادای دینی به گز کرده باشد:
“اینکه لهجه ام شیرین اس، شک ندارم کاری توئه / شیرینی لهجه اصفهونی از آثاری توئه
یه نفر فقط یه بار کافیه مزه ات بوکوند / بعدی اون یه بار دیگه عمری گرفتاری توئه
بقیه سوغاتیا کنار تو کم میارن / کلی میدان امام انگاری بازار توئه
نه فقط نصفی جهان یا اینکه اون نصفی دیگهه اش / آدم فضایی ام حتی خریدار توئه…
ما تو رو دوست می داریم تو قلب ماوا جاداری / دل و باری هممون مخزن و انباری توئه”

پس از گزدنوبت به نیسان می رسد تا سوژه شاعر طنزپرداز دیگری به نام متین بنایی قرار بگیرد، او شعری را خواند که آن را “قصیده نیسانیه” نام نهاده بود:
“جاده لغزنده است اما زیر باران بیشتر / مرگ نزدیک است اما پشت نیسان بیشتر”

داوود نجفی هم طرحی نو در انداخته است به جای ضرب المثل چند تقسیم المثل را برای حضار است. محض اطلاع تقسیم المثل یعنی همان ضرب المثل که آپ تو دیت شده باشد:
“گربه دستش به گوشت نمی رسه ما به هیچ”
“دخت همسایه نازه”
“فحش آن است که خود بجوشد نه آنکه فحاش بکوشد”
“به خاطر یه بی نیاز یارانه همه رو قطع نمی کنن”
“مای بی بی بعد از گند سهراب”

نوبت به عباسعلی ذوالفقاری متخلص به زورو رسید تا پس از خواندن یک شعر خیلی بلند و یک شعر نسبتا بلند و یک شعر بلند، چند شعر کوتاه هم متناسب با حال و هوای ماه رمضان بخواند:
“هر سحر مرغ می خوری دو سه پرس / توی بشقاب نه توی سینی
نصفه شب وقت تخمه ژاپنی است؟ / با چس فیل و پشمک چینی؟
هندوانه تو می خوری جفتی / سیب و کیوی و موز را جینی
دوغ، نوشابه، زولبیا، خرما / آش رشته، حلیم و ته چینی
با خورش فلان و جوجه کباب / نکن همچین برادر دینی
می چپانی به زور در شکمت / در مَثَل مِثل بیت پایینی!
شکمت هر سحرگه اینجوری است / بعد افطار است همچینی (بیت نیاز به تصویر دارد!)”

نوبت به فریبا زمانی می رسد که چند اتفاق مهم در شهر اصفهان را سوژه شعرهایش قرار داده است، از زاینده رود گرفته تا قهرمانی سپاهان و ذوب آهن:
“تا داد کشیدیم دهان را بستند / هرچیز که باز بود آن را بستند
هرچند که قول داده بودند ولی / جریان زلال اصفهان را بستند”

و همچنین یک ترانه:
“چیز عجیبی نیست خیلی وقته واسه ما / این قهرمانی های پشت هم شده عادی / اما همین چیزای معمولی بسه تا که / پر شده دلای مردم این شهر از شادی / چیزای معمولی واسه ما عادته شاید / اما واسه بعضی شبیه حسرت و آهه / خرما که نه این کاپ روی نخل و / انگار دستای یه عده خیلی کوتاهه / کلا شرایط خوب خیلی توپ واسه ما / هر چی بلا و بد بیاری برا شما بوده…/ فوتبال دو تا یازده نفر دنبال یک توپن / آخر ولی این اصفهانه قهرمان میشه

سعید نکویی با چند کاریکلماتور پشت دکه قرار گرفت و به به و چه چه جمع را در آورد:
“سر کلاس ریاضی از خستگی چشمانش دو دو می زند”
“خشک شدن زاینده رود از کجا آب می خورد؟”
“ساندویچی محل با جراتی تمام برای مامور امر به معروف بندری گذاشت”
“دیگر پاپوش جواب نمی دهد برایم کفن دوخته اند”
“خداوند با خاک آدم ساخت، معلم با گچ”

وحید میرزایی نیز با خواندن یک نثر طنز با عنوان “خانواده ما امسال تابستان کجا می رود؟” در مورد تاثیرات بسیار مثبت برنامه های تلویزیون نکاتی را به حضار آموخت.

محمدعلی عابدی نیز به عنوان جوان ترین شاعر طنزپرداز و با به عبارتی جوان ترین روزنامه فروشِ پشتِ دکه روزنامه فروشی قرار گرفته، شعرش را برای نمایندگی مردم خواند:
“گر روم مجلس هر آن خوبست من آن می کنم / سفره کم نان مردم را پر از نان می کنم”

به عنوان حسن ختام هم محمد پوررشیدی پیرامون خنده و خندیدن شعری گفت:
“بیا با هم به این دنیا بخندیم / بیا خانوم بیا آقا بخندیم…”

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر