menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

صابر قدیمی : در شعرهای اجتماعی و طنز، قائل به تفکیک جنسیت نیستم

از خیابان که رد می‌شوی، اطرافت را خوب نگاه کن. چه می‌بینی؟ آدم‌ها را؟

اما شاید به همین سادگی نباشد. آدم‌هایی که هر روز از کنارشان رد می‌شویم و شاید به نظر ما خیلی معمولی می‌رسند، هرکدام دنیایی دارند. هرکدام فکر‌های رنگ به رنگی دارند. گاهی آدم‌ها قلم به دست می‌گیرند و دنیایشان را روی کاغذ می‌نویسند و گاهی هم دنیایشان را به زبان می‌آورند. گاهی این نوشته‌ها به گونه‌ای آهنگین روحت را نوازش می‌دهند و تو آن‌ها را شعر می‌نامی.

رابرت فراست می‌گوید: «شعر زمانی روی می‌دهد که احساس به فکر راه یافته و فکر، به کلمات دست یافته است.»

احساس برای ورود به دنیای ما، نیاز به کلمه دارد و زبان می‌تواند ابزاری برای بیان احساس باشد. پس شاعر با زبان در ارتباط است. دبلیو.اچ.اودن می‌گوید: «پیش از هر چیز دیگری، شاعر عمیقا عاشق زبان است.»

به گزارش شیرین طنز، این بار بنیتا سری به دنیای شعر زده و می‌خواهد شما را با زبان شعر آشنا کند. آنچه می‌خوانید، مصاحبه زهرا محمدی از سایت بنیتا با «صابر قدیمی»، شاعر، طنزپرداز و ترانه‌سرای جوان و نام آشناست.

صابر قدیمی متولد ۲۵ فروردین ۱۳۶۷، دانش آموخته‌ی مهندسی صنایع گرایش برنامه‌ریزی و تحلیل سیستم‌ها در مقطع کارشناسی و دانشجوی رشته‌ی زبان و ادبیات فارسی در دانشگاه آزاد اسلامی است. بیشتر فعالیت‌های او در چند سال اخیر در حیطه‌ی ادبیات، خصوصا ترانه و شعر طنز و در کنار آن شعر کلاسیک بوده و حدود ۶ سال است که با رشد نوجوان و جوان و بسیاری از جراید همکاری می‌کند.

از جمله فعالیت‌های صابر قدیمی، اجرای برنامه‌هایی در زمینه شعر و ادبیات است. نام «شعرانه»، برای اهالی ادبیات نامی آشناست. شعرانه، یکی از پر مخاطب‌ترین نشست‌های ادبی تهران بود که چندی پیش به طور موقت به کار خود پایان داد. صابر قدیمی و علیرضا آذر اجرای نشست «شعرانه» را بر عهده داشتند.

چطور فهمیدید که شاعر هستید؟

اولین تجربه‌ها در دوره‌ی دبستان و راهنمایی شروع شد. جایی که ترانه‌ها را می‌شنیدم و سعی می‌کردم کلمات آن‌ها را جابجا کنم و مفهوم جدیدی به وجود بیاورم. با این روش با ترانه و شعر درگیر بودم. اولین نمونه‌هایی که از من منتشر شد در سن ۱۵ یا ۱۶ سالگی بود. یک سری اتفاقات باعث شد نوشتن را شروع کنم که با طنز و کمیک شروع شد. در آن زمان وزن و قافیه را نمی‌دانستم و مثل همه‌ی مردم که دفتر خاطراتی دارند و در آن می‌نویسند، من سعی کردم از دفتر خاطرات پا فراتر بگذارم و سعی کردم که نظم بنویسم و به وزن سماعی دقت می‌کردم. اولین نمونه‌هایی که از من شنیده شد در سن ۱۶ یا ۱۷ سالگی بودم که ترانه‌ی انتظار هجرت و ترانه‌ی دیگری برای فرامرز بهادر خان در آلبوم «مرهم» منتشر شد. در آن زمان آلبوم ها به صورت کاست بودند و سی‌دی خیلی فراگیر نبود. یکی از ترانه‌ها در رادیو پخش می‌شد و این برای من خیلی جالب بود. چون اینترنت به شکل امروزی وجود نداشت، خواننده‌ی کار با من تماس می‌گرفت و زمان پخش را به من اعلام می‌کرد و من خیلی خوشحال می‌شدم. جرقه‌های اولیه در دوران راهنمایی و دبیرستان بود. معلم‌های ادبیاتم به خاطر انشاء‌هایم من را بسیار تشویق می‌کردند و معتقد بودند که پتانسیل شعر را دارم و مدام مرا تشویق به پیگیری می‌کردند.

به داستان نویسی هم فکر می‌کردید؟

جالب است بدانید قبل از این که ذهنم درگیر ترانه شود، یکی ازاولین نوشته‌های من یک داستان بود. داستان کوتاهی بود و کلیاتش را به خاطر دارم. تجربیاتی در مورد داستان داشته‌ام اما داستان‌نویسی تا کنون دغدغه‌ام نبوده.گرچه در حیطه‌ی طنز، خصوصا طنز کودک و نوجوان و حتی جوان، گاهی در مجلات رشد داستان‌های کوتاهی داشته‌ام و حتی برای رسانه‌هایی مانند خبر‌آنلاین و مهر که طنز می‌نویسند هم داستان کوتاه طنز نوشته‌ام. اما تا به حال به فکر مستقل چاپ کردن مجموعه داستان طنزنبوده‌ام چون اولویت و دغدغه‌ام نبوده. به طور‌کلی در شعر با ایجاز کار داریم و داستان (منظورم داستان‌های بلند و رمان است) با اطناب کار دارد و معمولا به سختی می‌توان کسی را پیدا کرد که هم داستان‌نویس خوبی باشد و هم شاعر ایده‌آل. معمولا بین این دو فاصله هست. علاقه‌ی اول من شعر بود و بیشتر نظم را پیگیری می‌کردم تا نثر.

مردم شما را بیشتر با طنز و ترانه می‌شناسند یا شعر کلاسیک؟

به واسطه‌ی کارهایی که تا کنون در رادیو و تلویزیون داشته‌ام، از برنامه‌ی قند پهلو گرفته تا سایر برنامه‌ها و شعرهایی که تا به حال از من در شبکه‌های مجازی پخش شده، مردم بیشتر مرا به عنوان طنزپرداز می‌شناسند. وقتی که شعر کلاسیک یا ترانه‌ای از من منتشر می‌شود، مردم می‌گویند فکر نمی‌کردیم که در این زمینه هم فعالیت داشته باشید. گرچه کتاب اول من، مجموعه ترانه‌های من بود. به طور‌کلی حدودا سال ۸۵ بحث حضور من در عرصه ترانه پررنگ شد و حدود سال ۸۹، فعالیتم را به عنوان منتقد ادبی شروع کردم. افرادی که شعر و ترانه‌ی من را دنبال می‌کنند قطعا می‌دانند که طنزپرداز هم هستم ولی کسانی هم هستند که مرا تنها به عنوان طنزپرداز می‌شناسند. علاقه‌ی من بین ترانه و طنز برابر است.

چرا در مقطع کارشناسی در رشته‌ی ادبیات تحصیل نکردید؟

دروس مقطع کارشناسی ادبیات طوری بود که می‌شد در کنار رشته‌ی دیگری دنبال کرد و آموخت. من با این که دانشجوی رشته‌ی فنی بودم، در بسیاری از کلاس‌های ادبیات شرکت می‌کردم. دانشجوهای رشته‌ی ادبیات مدت‌ها فکر می‌کردند که من دانشجوی ارشد ادبیات هستم! چون معمولا سوالات استادان را پاسخ می‌دادم. اما علت اصلی این بود که من واقعا رشته‌ی مهندسی صنایع را دوست داشتم. از کودکی دوست داشتم که من را «آقای دکتر مهندس» صدا بزنند، یعنی مهندس باشم و دکتری هم داشته باشم.

پدرم اورولوژیست هستند و مادرم هم در بخش درمانی فعالیت دارند اما برخلاف پدر و مادر، علاقه چندانی به رشته تجربی نداشتم و به رشته‌های فنی و انسانی علاقه بیشتری داشتم.

در حال حاضر بیشتر فعالیت‌های شما در کدام حوزه است؟ فنی و مهندسی یا ادبیات؟

۹۹ درصد از فعالیت‌های من به ادبیات بر‌می‌گردد. با وجود گذراندن دوره‌هایی مانند «بازاریابی خلاق» در کانادا، دوره‌ی ممیزی داخلی توف نورد آلمان در بحث مدیریت کیفیت، و چند دوره دیگر در نروژ و ایران، در حال حاضر به جز تحلیل بازار و مباحث مربوط به نقد تبلیغات، فعالیت دیگری در حوزه‌ی صنایع ندارم. این روزها تمرکز من بیشتر روی ادبیات است.

جایگاه زن در شعر شما چگونه است؟

من در شعرهای اجتماعی و طنز، قائل به تفکیک جنسیت نیستم و احساس می‌کنم وجوه انسانی مرد و زن با وجود تمام تفاوت‌ها و تشابه‌ها، بر وجوه جنسیتی آن‌ها غالب است. هرگز به زن نگاه جنسیتی نداشته‌ام. ولی در ترانه‌ها و غزل‌‌ها طبیعتا وجه غالبی از کارهای من به زن برمی‌گردد. نام مجموعه‌ی اول من «لبخند شیرین فرهاد» است وایهامی که در «شیرین» هست به ملاحتی که در وجود شیرین است برمی‌گردد.

با تمام تفاوت‌هایی که بین مرد و زن وجود دارد، هردو مکمل یکدیگرند و من معتقدم چیزی که می‌تواند انسان را نجات دهد روابط عاطفی صحیح است. بسیاری از مشکلات در جامعه ناشی از کافی نبودن شناخت زن و مرد از یکدیگر است. دنیای زن‌ها و مردها تفاوت‌های چشم‌گیری دارد. من سعی کرده‌ام در ترانه‌هایی که می‌نویسم حداقل‌ها را رعایت کنم. اکثرا سعی می‌کنم ترانه‌هایم را طوری بنویسم که مخاطب، چه زن و چه مرد بتواند همزاد پنداری کند. البته مواردی هم هست که لازم است زیست زنانه در ترانه موجود باشد.

به نظر شما جایگاه زنان در شعر معاصر چگونه است؟

خوشبختانه در سال‌های اخیر، خانم‌ها در شعر حضور فعالی داشته‌اند؛ خصوصا در شعر کلاسیک و ترانه شعرهای تاثیر‌گذار و تحسین برانگیزی دارند. مشکلی که وجود دارد این است که ما خیلی طنزپرداز خانم نداریم که البته ریشه‌هایش قابل بررسی است. فکر می‌کنم یکی از دلایل عمده این است که لازمه‌ی خوب بودن در شعر طنز، نداشتن هراس از بیان دغدغه‌های گوناگون است و طنزپرداز باید بتواند با خودش هم شوخی کند. این بخش برای خانم‌ها سخت است و ممکن است مشکلاتی را برای آن‌ها به همراه داشته باشد. ولی با این حال تعداد انگشت‌شماری خانم طنزپرداز داریم که در کارشان موفق هستند.

اما در بخش ترانه این‌طور نیست و ترانه‌سرایان و شاعران خوبی در بین خانم‌ها داریم. با گذشت زمان می‌بینیم که نقش زنان در ادبیات در حال پررنگ شدن است و من به آینده خوش بین هستم.

از وقتی که در اختیار ما قرار دادید تشکر می‌کنیم و برای شما آرزوی موفقیت روزافزون داریم.

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر