کچلم بنده و از شانه بدم می آید!
همچنین از گل و پروانه بدم می آید
من به جز ماندنِ در پشتِ ترافیکِ شدید
از صفِ موقعِ یارانه بدم می آید!
دردِ دل کردن و تا آخر شب حرف زدن
با تو از صفحه ی رایانه بدم می آید
آشنا گر بزند ضربه تحمّل بکنم
ولی از ضربه ی بیگانه بدم می آید
بنده در جمع کنم اکثرِ اوقات سکوت
چون که از شاعرِ پرچانه بدم می آید
دوست دارم همه ی عمر بپوشم تیشرت
من ز پیراهنِ مردانه بدم می آید
گفتمش “بله برون” خانه بوَد اما گفت:
« بنده از مجلسِ در خانه بدم می آید »
گفتمش همسر من باش، بخندید و بگفت:
« برو!، از آدم دیوانه بدم می آید »
شاعر : امیر حسین خوش حال