تخم مرغ!
پیش چشم بنده شاه هر غذایی تخم مرغ
آرزوی نیمرو دارم کجایی تخم مرغ؟
چند ماهی شد که همچون گوشت از انظار ما
گشته ای پنهان و قهر از بینوایی تخم مرغ
خود غلط فرمود آن شخصی که بهر جسم ما
گفت افزاینده ی درد و بلایی تخم مرغ
مصرفت کردم به صبح و ظهر و عصر و شام من
هم ابو الاغذیه هم ام الشّفایی تخم مرغ
پیش چشم اغنیا هر چند مقداریت نیست
پیش چشم من چو درّ پربهایی تخم مرغ
دست کوتاه من محروم و دامان شما
من گدای مفلسم تو پادشایی تخم مرغ
در مصاف گشنگی با هر چه باشد خوردنی
هم تویی سردار و هم فرمانروایی تخم مرغ
املت و خاگینه ات نازم که بهر درد من
هست همچون آب حیوان خوش دوایی تخم مرغ
آه و صد افسوس کاندرشهر ما چون صاحبت
ناپدیدی….بی نشانی…..کیمیایی تخم مرغ
بر خلاف سایر اغذیه در هر سفره ای
خاصیتها داری و پر محتوایی تخم مرغ
یاور درماندگان و کارمندان ضعیف
غیرتت نازم که هر صبح ومسایی تخم مرغ
پیش ازین ظاهر به هر برزن چو مهرویان بدی
چند ماهی می شود کاندر خفایی تخم مرغ
ما سر و جان در رهت دادیم در هر رهگذار
از چه رو با ما چنین بی اعتنایی تخم مرغ
در خیالات جوانان برومند وطن
بهترین و خوشترین لطف خدایی تخم مرغ
دردهای جسم و روح «شاطر» وارفته را
بر خلاف گفته ی دکتر دوایی تخم مرغ
شاعر : عباس خوش عمل کاشانی
یک دیدگاه
Chosfil:
شعر من در وصف تخممرغ آبپز.یک تخم مرغ آبپز خیلی قشنگ و نازه دوست اش داریم همیشه عاشق اون نگاه شیم .آره آره دوست اش داره هر روز هر شب تخم مرغ داره