menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

شعر طنز تا بوی کباب

هوس کردم شبی شامی حسابی/خورم در دکّه ی احمد کبابی

هوس کردم !

هوس کردم شبی شامی حسابی
خورم در دکّه ی احمد کبابی

بدین خاطر زدم بیرون ز خانه
بدون سرصدا و مخفیانه

شکم صابون زده مسرور و خرسند
نه فکر همسر و نی فکر فرزند

ز فرط گشنگی هم ز اشتیاقم
به روی چانه جاری شد بزاقم

به زیر لب کمی تصنیف خواندم
به بیت اللحم او خود را رساندم

کبابی را چو خوش برخورد دیدم
سلامی کردم و پاسخ شنیدم

از او پرسیدم آقای کبابی
تو ای مرد بلا نسبت حسابی!

برای چاکرت که کارمند است
دو سیخ کوبیده با یک گوجه چند است؟

دهانش باز تا بیخ بنا گوش
شد و بالا کمی یک طاق ابروش

به پاسخ گفت:پُرسی ده هزار است
کبابی را که ریحان در کنار است

اگر نوشابه هم باشد به پهلوش
مسلّم می رود یک مبلغی روش

از این پاسخ به سیر قهقرایی
گرائیدم ، امان از بینوایی

نگاهش کردم و بیرون دویدم
عقب سر این صدا را می شنیدم:

کبابی را که از فرط نداری
نخواهی خورد تا که جان سپاری

چه می پرسی که پُرسی چند؟هرّی
برو ای روح ناخرسند ، هرّی

دو گوش آویخته تا روی شانه
قدم آهسته رفتم سوی خانه

به خود روحیه می دادم بدین سان
که:آقاجان!مشو دیگر هوسران

تو که اهل دلی ، سر در حسابی
اگر گاهی هوس کردی کبابی

همان بهتر که دودش را ببویی
که ناپرهیزگارستی ، ببویی!

یکی ضرب المثل باشد قدیمی
که می گویم تو را یار صمیمی

در آن محضرکه نبود گوشت پیدا
چغندر پخته سالار است و مولا

چو شعر خود بدین مقطع رساندم
چغندر در دهان خود چپاندم!
شاعر : عباس خوش عمل کاشانی

شیرین طنز را در ایتا دنبال کنید

chatنظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر