مستاجرم مستاجرم مستاجر
گشتم کلافه من زدست موجر
بسکه زدم چانه سر اجاره
خورده دهانم به خدا کمی جر
ساز زند موجر ومن،به هر ساز
کو نظرش هست ،دهم همی قر
روی اجاره ببرد فراوان
چون بشود سال جدید،ظاهر
آمد ورفتم به چراغ خاموش
تاکه مکدر نشود به خاطر
من نبرم هیچ به خانه مهمان
سخت خلاف است بقول موجر
گرکه اجاره بدهم کمی دیر
فسخ شود بر من خسته حاضر
اول هر ماه شوم به واقع
اصل گدا،همچو گدای سامر
آرزویم گشته همی شب و روز
او بشود بنده وبنده موجر
شاعر : اسماعیل تقوایی