menu
shuffle search add person
انصراف
cancel

شیرین طنز را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

keyboard_double_arrow_left keyboard_double_arrow_right

پیشنهاد
شگفت انگیز

بزن بریم

بیخیال

لاک پشت و مرغابی

نور، صدا، لبخند – بخش سوم

یکی بود یکی نبود،غیراز خدای مهربون هیچکس نبود.در برکه ای دو مرغابی و یک لاک پشت ساکن بودند وبا یکدیگر بسیار دوست بودندوتمام طول روز را با هم سپری می کردند وهمدیگر را بسیار دوست می داشتند.

اما برکه رفته رقته خشک شد،طوری که زندگی برای ساکنانش بسیار سخت شد.مرغابی ها وقتی این وضع را دیدند،پیش لاک پشت آمدندوبه او گفتند:« دوست عزیز،ما برای خداحافظی آمدیم،هر چند که دوری از تو برای ما سخت و ناراحت کننده است اما چاره دیگری نداریم و باید اینجا راترک کنیم و به برکه دیگری برویم.»

لاک پشت وقتی سخنان مرغابی را شنید،شروع به گریه کردن کرد و گفت:
«ای دوستان خوب من،خشک شدن آب این برکه برای من پرضررتر است و من هم دیگر نمی توانم در اینجا زندگی کنم. کاش می شد که فکری بکنیم ومرا نیز با خود ببرید.»

مرغابی ها هم گفتند:«اتفاقاٌ دوری از تو برای ما بسیار رنج آوراست وما اگر به جای خوش آب وهوایی برویم،بدون تو نمی توانیم از نعمت های آن مکان لذت ببریم.»
پس مرغابی ها فکرشان را روی هم گذاشتند و به دنبال راه چاره گشتند.
بالاخره راه حلی یافتندو به سراغ لاک پشت آمدند تا راه حل را با او در میان بگذارند.رو بهلاک پشت کرده و به او گفتند:
«اگر می خواهی که تو را با خود ببریم، باید به حرف ما گوش کنی»

لاک پشت و مرغابی

لاک پشت قبول کرد و به او گفتند:«وقتی تو را برداشتیم و در آسمان پرواز کردیم،اگر مردم ما را دیدندو چیزی گفتند، پاسخ آنها را ندهی.»

مرغابی ها رفتند و با خود چوبی آوردندو لاک پشت میانه ی چوب را محکم به دهانش گرفت و مرغابی ها هر کدام یک طرف چوب را برداشتند و پرواز کردند.در راه چون مردم آنها را دیدند،تعجب کردند و از هر طرف صدای آنها بلند شد که :«ببینید لاک پشت پرواز می کند»

لاک پشت مدتی ساکت ماند،ولی طاقت نیاورد و گفت:«کور شود هرکس که توان دیدن ندارد.»

ودر آن حال که دهان خود راباز کرد از آسمان به زمین افتاد و مرد.

هدف کلی: آشنایی با قصه گویی
هدف جزیی: آشنایی کودکان با مقوله ی نصیحت پذیرفتن و سنجیده سخن گفتن
محاسن: این داستان به ما می آموزد که، نباید بی موقع صحبت کنیم،ممکن است به ضرر خودمان تمام شود.
معایب: زیاد سخن گفتن،نشانگر وجود علم نیست.
نتیجه گیری: هر بلایی که به سرمان میاید از نادانی وخود رایی خودمان است،پس بهتر است از تجربه های بزرگترهایمان به نحو احسن استفاده کنیم.
پیشنهاد: مضرات بیهوده سخن گفتن را به فرزندانمان گوشزد کنیم.

« عاطف ضرغامی خامنه » – وب نوشت های رسول آذر

***

سلام به همراهان شیرین طنز، داستان بالا ما را یاد دوران کودکی می اندازه، داستان لاک پشت و مرغابی، حالا یکی از دوستان زحمت کشیدند و این داستان را به صورت یک کلیپ طنز طراحی کردند. شما هم اگه مایل بودید شعر طنزی در وصف این کلیپ کوتاه سروده و در قسمت نظرات بنویسید.

موفق باشید

chatنظرات شما

یک دیدگاه

  1. رضا:

    مرا حرفیست اندر دل اگر گویم، سقوط آزاد
    وگر پنهان کنم ترسم..ولش کن هرچه بادا باد

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اپلیکیشن کبریت کم خطر